به عقیده نیمی از نویسندگان کتاب از آدمی نویسنده نمی سازد؛ بلکه این تفکر بالنده ی اوست که می تواند با کلامی موجز، مفهومی ژرف را به مخاطب القا کند.

محسن لباف/ انیمیشن، داستان، نمایشنامه، فیلمنامه، شعر، ترانه، داستان های منظوم و… استعاره ای برای احیای زندگی مطلوب و مؤثر است. درباره تفاوت متون تحقیقی-پژوهشی با نوشته های دیگر را می بایست در اثبات علمی آن جستجو کرد. زیر ساخت آنچه را که جهتِ یادکرد، توسط برنامه های رسانه ای به مخاطب نشر داده می شود، به عنوان مثال، فردوسی، خداوندگار حماسه و خرد در شاهنامه مطرح کرده است و مسئله ژانر آنست که مغایرت دارد. در متون پژوهشی بر اساس استدلال های منطقی و آماری، به اثبات فرضیات این امر می پردازیم. سرکار خانم دکتر درویشعلی زاده به گفت و گو پرداختیم.

* درباره ی زندگی خودتان توضیح دهید؟ اینکه کجا متولد شدید و تحصیل کردید؟                                                                                             

با درود و احترام متقابل، زندگی شخصی ام به طبع، خالی از فراز و فرود نبوده است. لحظه هایی ناب و لذیذ و زمانی هم مملو از استرس و دلواپسی. در حوالی زندگی درس خواندم و پدر و مادر ارجمندم که اکنون در قید حیات نیستند، با همه ی مصائب خُرد و کلان خود، پیوسته حامی بی مانندی برایم بودند.                

 بنده در استان گیلان، شهر باران های نقره ای و بهشت ایران زمین متولد شدم. مقاطع ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و مقطع کارشناسی ام را در رشت گذراندم. سال آخر دانشگاه بودم که ازدواج کردم و حاصل آن دختری به نام پرنیان است که پایه ی دوازدهم ریاضی را می گذراند و مستند قیمتی ترین گوهر رخشان دنیاست.

* از حدیث نفس خود و زندگی بگویید و اینکه رشته ی تحصیلی تان چه هست؟

همین حد بگویم که کامران بودن را جزء خصایصم قرار دادم. به ادب گرایش دارم و از حسد به شدت گریزانم. به طور عموم اگر شمّه ای از هر کدام را در آدم ها مشاهده کنم، آنگونه عمل خواهم کرد که بیان شد و این به تفکر و توانمندی وافر افراد بر می گردد. ثبات قدم و متکی نبودن به دیگری از ارزش های من است.                                                                                                         

رشته ی تحصیلی ام همان طور که از حال و هوای نوشته هایم پیداست، زبان و ادبیات فارسی محض است که به من جان می بخشد. کارشناسی ارشد را در دانشگاه پیام نور تهران و نزد استادان فرهیخته ای  گذراندم و مقطع دکتری را نیز در دانشگاه آزاد اسلامی تهران، واحد رودهن که خالی از کنش و تنش نبوده است.                                                                                                                             

* کار و نحوه ی گذران زندگی خود چگونه است؟ بفرمایید:

دوره ی اول زندگی که در شهرستان رشت سپری شد، مدت کوتاهی به تدریس گذشت و سپس در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز گیلان، به امر نویسندگی پرداختم. پس از طی هفت سال و سفر به تهران، دوره ی دوم زندگی ام آغاز گشت. گرچه وفقه ای در کارم ایجاد نشد، لیکن برخی تصمیم گیری ها انقلاب بزرگی در زندگی انسان به وجود می آورند. با این حال در مرکز تهران و شبکه های مختلف امر نوشتن ادامه یافت. در واقع هدف از نوشتن دریافت مزد نیست؛ چرا که قلم بی ریاترین و حقیقت یک همدل محض برای من است و زندگی ام نیز به این منوال می گذرد.                                                          

*درباره ی کارتان در سازمان صدا و سیما بیشتر توضیح  می دهید؟ فضای نوشتن و قلم زدن برای برنامه های رادیویی و تلوزیونی چه تفاوت هایی با نوشتن معمولی برای کتاب یا متون تحقیقی و پژوهشی دارد؟

قلم برای من به منزله ی خویشتنِ خویش است. قلم زبان ذهنم است. نگارش متن چه در رده ی سنی کودک و نو جوان و سنین برتر، همواره روحم را صیقل می دهد.

به نظر بنده تعدد کتاب از آدمی نویسنده نمی سازد؛ بلکه این تفکر بالنده ی اوست که می تواند با کلامی موجز، مفهومی ژرف را به مخاطب القا کند.

انیمیشن، داستان، نمایشنامه، فیلمنامه، شعر، ترانه، داستان های منظوم و… استعاره ای برای احیای زندگی مطلوب و مؤثر است.  

درباره تفاوت متون تحقیقی-پژوهشی با نوشته های دیگر را می بایست در اثبات علمی آن جستجو کرد. زیر ساخت آنچه را که جهتِ یادکرد، توسط برنامه های رسانه ای به مخاطب نشر داده می شود، به عنوان مثال، فردوسی، خداوندگار حماسه و خرد در شاهنامه مطرح کرده است و مسئله ژانر آنست که مغایرت دارد. در متون پژوهشی بر اساس استدلال های منطقی و آماری، به اثبات فرضیات این امر می پردازیم.

*تاکنون چند کتاب چاپ کرده اید؟

بنده از جمله کسانی هستم که با قلم مأنوسم و کلام مکتوبم در قالب برنامه های گوناگون به سمع و نظر مخاطب رسیده است. لیکن دو سالی است که چاپ نوشته هایم را آغاز نمودم و سبب تأخیر آن هنگامه ی نگارش برنامه های روتین، درس و دانشگاه، پایان نامه ها و دل مشغولی های شخصی و مالی که هر کسی به نوعی با آنها زورآزمایی می کند، بوده است. علاوه بر چند کتاب کودک که چاپ شده و دنباله ی آنها در حال صفحه آرایی است، کتاب و مقاله ای علمی است که در دو سال اخیر به چاپ رسیده و باقی در مرحله ی ویراستاری و نگارش است.

نکته ای که مستلزم توجه و تبیین است، نگاه کسانی است که معتقدند نویسنده باید بیست هزار بیت شعر از بر باشد و یا نویسنده کسی است که چهار جلد کتاب به چاپ رسانده باشد. لیکن این نظرات هیچ یک درست نمی نماید. زیرا همانطور که عرض کردم و تأکید می کنم، تعدد کتاب از آدمی نویسنده نمی سازد؛ بلکه تفکّر بالنده و قدرت تهوّر، تصوّر، تخیّل و بیان نوشتاری است که می تواند با کلامی موجز، مفهومی ژرف را به مخاطب القا کند. به قول خداوندگار غزل حافظ که می فرماید: «نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند یا هر که سر بتراشد قلندری داند.»

متأسفانه امروزه بی مهری نسبت به مهرورزی پررنگ تر جلوه گری می کند. بی نظمی های شخصیتی که حاکی از صفات منفی در آدمی است، همواره نیت ها و سلایق شخصی را به دیگری تحمیل می کند. چرا که لذت قدرتِ برخاسته از منیت، منفعت او را تعیین می نماید.

*با پیشرفت اینترنت و گسترش فضای مجازی، تأثیر آن را بر فضای کتابخوانی چگونه می بینید؟

می دانیم که گسترش اینترنت که معادل فارسی آن تارنماست، در تسریع امر پژوهش بسیار مثمر ثمر عمل کرده است. استفاده از فرهنگ نامه ها که زمان زیادی می طلبد تا معنا و یا اصطلاح واژه ای یافت گردد و یا آگاهی از اخبار علمی به سرعت حاصل شود؛ تارنما کمک شایانی به این مهم نموده است. مطالب ارزنده ای نیز به واسطه ی کانال های ادبی، عرفانی، روانشناسی، پزشکی و غیره ارایه می گردد. لیکن واحسرتا که اقشار مختلف جوامع بشری، از آن به عنوان ابزاری نامطلوب نیز بهره می گیرند.

* سطح تولید اندیشه و تبحّر و آگاهی اساتید چگونه است؟

درباره ی سطح اندیشه و تبحّر استادان باید گفت که علاوه بر میزان مطالعه، به وسعت نگرش و سرشت طبیعی آنها بر می گردد.

چندان درست نمی نماید که صدق و صئبِ افراد به چگونگی زندگی شان در دوران طفولیت و مشقت هایی که متحمل می شوند، بستگی داشته باشد. زیرا توان تفکر هر فرد، تعیین کننده ی سرنوشت و آینده ی خود اوست. متاسفانه وقتی زاویه ی دید آدم ها از بالا به پایین باشد، اشتیاق محصّلان نسبت به تحصیل دانش دچار هبوط می گردد.

بنده به عنوان کسی که در این حیطه تدقیق می کنم، قطع به یقین معتقدم که هر کدام از ما، در هر جایگاه و مرتبه ای که قرار داریم، به نوعی درگیر معضلات زندگی هستیم و این مسئله می تواند، در امر تدریس و تحقیق مان اثر سوء داشته باشد.

* نظر شما درباره ی کتاب و کتابخوانی در جامعه ی امروز ایران چیست؟

درباره ی تهیه کتاب و کتابخوانی نیز  وضعیت به همین گونه است و هر کس با توجه به شرایط کاری خود به کتاب روی می آورد. با توجه به فرهنگ ضعیف کشور، خرید کتاب یا اشیاء قیمتی و زینتی به علایق افراد بستگی دارد. از نظر مالی، فرد هر چقدر مُفرح تر زندگی کند یا بقرنج تر، کتاب جزء مایحتاج اولیه ی زندگی او به شمار نمی رود. مگر اینکه یا اهل قلم باشد و یا دانشجوی مجبور.

* آخرین کتابی که خواندید کدام است و چه تحلیلی از این اثر دارید؟

آخرین کتابی که خواندم، کتاب نظریه ی کنش پیر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی است که باید می خواندم. چون یکی از منابع اصلی رساله ی دکتری ام است. البته مطالعه ی آن به اتمام نرسیده است.

انتقاداتی به این کتاب شده که خود بوردیو پاسخگوی آن بوده. آنگونه که بنده متوجه شدم، بوردیو در این کتاب به دنبال هدف عقلانی و حسابگر است؛ نه رفتار عقلی که منفعتی از آن حاصل شود. روابط اجتماعی باید یک منطقی را دنبال کنند. او اجتماع را میدانی می داند که افراد بر اساس سرمایه ی اقتصادی و فرهنگی از هم متمایز می شوند. همچنین ریشه ی طبقات مختلف جامعه را در سیاست می داند و در کل معتقد است قدرت و نظام سرمایه داری تعیین کننده ی عملکرد اجتماع است که برخاسته از آزمندی ماتریالیستی و اقتدارگرایی ست.

به زعم بنده، تحلیل این کتاب دقت بیشتری می طلبد. بر اساس ساختار و الزاماتی که مبتنی بر پژوهش بنده است، عقل گرایی بدون عینیت گرایی به نتیجه نخواهد رسید.

*داستان نویسی بعد از انقلاب را چگونه ارزیابی می کنید؟

داستان ها بعد از انقلاب، متکی بر مضامین جنگی و دفاع مقدس و وطنی، با رویکرد مذهبی و انقلابی بود. دیده می شود که این نوع متون، با فحوای نو و وطن دوستی جنبه ی حماسی بیشتری به خود می گیرند. نویسندگانی که زندگیشان با تنش و کنش همراه بوده، آثارشان در تبیین این امر از قدرت القای بیشتری برخوردار است. البته نوشته های رمانتیک و عاشقانه و غیر مذهبی نیز پیوسته بوده و هست که مخاطبین خاص خودش را داراست.

*از بین شاعران ایران کهن با کدام آنها می توانید ارتباط برقرار کنید؟

از بین شاعران پارسی گوی کهن به خداوندگار خِرد و غزل، به ترتیب، فردوسی و حافظ ارادت محض دارم و عینیت گرایی را درون مایه ی سخن ایشان می دانم و امروزه نیز شاهد آن هستیم که ارزش های اخلاقی ماهیت خود را از دست داده اند و این مفاهیم از پندار بنده دور نیستند و در بین شعرای عارف نیز مولانای جان…

* از بین نویسندگان بزرگ بیشتر با آثار کدام یک الفت بیشتری دارید و با آنها احساس همزادپنداری می کنید؟

درباره ی نویسندگان بزرگ ایران باید عرض کنم، هر کدام بر اساس نوع تقریر و دیدگاه شان و مباحثی که ارایه کرده اند، خوشایند هستند. لیکن آن دسته از نویسندگان که در زمینه ی کودک و نوجوان کار کردند، کریستین آندرسن دانمارکی است که از قصه های پریان بهره برده و کودکی ما با داستان های او سپری شده، مانند دختر کبریت فروش یا جوجه اردک زشت… نیز آلیس در سرزمین عجایب، اثر لوئیس کارول که به صورت انیمیشن و رئال ارایه شده و بسیار مورد پسند دخترم است. این نوع داستان ها که برخاسته از تخیل قوی نویسنده است، گیرایی بیشتری از سوی مخاطب خواهند داشت. در ایران هم ماهی سیاه کوچولو نوشته ی صمد بهرنگی بیشتر با طبع و قریحه ی من سازگار است.

* به نظر شما چرا اوج افتخار و پیشرفت در سپهر ادبیات ایران دیگر تکرار نمی شود و افراد بزرگی چون نیما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب، دانشور و بهبهانی به وجود نمی آیند؟

امروزه با گسترش دنیای مجازی که گویی مفهوم زندگی را در خود خلاصه کرده و کپی برداری و ارسال سریع یا به اصطلاح فوروارد آسان شده، کمتر به خود زحمت فکر کردن می دهیم. به مناسبت های گوناگون، تهنیت و تسلیت و تحسین را از متن کانال ها و صفحه ها کپی و ارسال می کنیم. مهم اینکه به تکرار و کلیشه توجهی نداریم. گفتنی است که برخی مطالب نیز بسیار ارزنده هستند و حاصل تحقیق و پژوهش اند. وانگهی دغدغه های روزمره ی زندگی مجالی برای غرق شدن در احساس و به چالش کشیدن کلمات نمی دهند. لذا به ندرت می توان کسی را یافت که لحظاتش را با شعر و نثر سپری کند یا شاعری بخواهد سبک نوینی را به وجود آورد. زیرا عمیق به قضایا نگاه نمی کند. دغدغه ها رخصت نمی دهند تا مسئله مند به جهان اطرافش بپردازد. ایجاد سبک به اقتضای زمان و مکان بستگی دارد. به عنوان مثال نیمایوشیج هستی نگر بود و بحران جامعه ی خود را کامل حس می کرد. امروزه ارزش ها متغیر هستند و ما با مسئله ی کنترل یا همان ممیزی روبرو هستیم. به قول شاملو: «غم نان اگر بگذارد.»      

* نقش دولت در این زمینه چیست و چه کارهایی باید انجام دهد؟

در واقع حفظ شعر و متون ادبی، همان حفظ زبان فارسی است. به نظر بنده، تشویق علاقمندان به شعر و قلم را باید از مدارس پیگیری و آغاز کرد. دبیران محترم ادبیات در مدارس، چندان با قلم دانش آموزان آشنا نیستند و از توانمندی آنها آگاهی ندارند. به انجام تکالیف و نمره ی ایده آل یا قابل قبول بسنده می شود. در نتیجه از پایه رغبتی نخواهد بود. جز گروه اندکی که به این مهم توجه دارند. البته صفات آدم ها نیز با توجه به پیشرفت های قرن، متغیر گشته است و این در عملکرد و فعالیت افراد بی تأثیر نیست.

گاهی نشستی صورت می گیرد و گرد هم آیی و مراسمی ترتیب داده می شود و نقد و نظرهایی مطرح می گردد. اما باید دید تا چه حد می توانند به سخنان خود جامه ی عمل بپوشانند. البته به طنز عرض می کنم که گاهی نیز برق می رود.

* به نظر شما نقش سیاست گذاری های عمومی و بسترسازی فرهنگی و دانشگاهی در این زمینه چه نقص هایی داشته است؟  

درباره ی بسترسازی فرهنگی باید گفت عدم توجه به استعدادها، علایق و خُلق و خوی افراد و هجمه هایی که از سوی یکدیگر درست می شود، آسیب های اجتماعی که از هر گوشه و کناری به چشم می خورد و یا شنیده می شود را نباید تنها از شرق و غرب دانست. وفاق جای خود را به نفاق داده، در گیر و دار سیاست های عمومی، هوای تازه ای نیست. برنامه های اجرایی در زمینه های فرهنگ شعر و داستان و کتاب تا چه حد در دستور کار قرار می گیرد؟ خوب، در این معضلات اقتصادی که همه با آن دست و پنجه نرم می کنند، خوشی های نسبی در جای دیگر جستجو می شود. تا وقتی که باورها محدود است، تکبر حاکم است و طمع مجال تعقل نمی دهد، چه در محیط دانشگاهی و چه اجتماع عمومی و خویشاوندی، پیچیدگی های فرهنگی ساده نخواهد شد و ناگزیر به مرحله ی عمل نخواهد رسید.

ارزش دادن به ارزش ها، خود در رفع مشکلات فرهنگی و گسترش شعر و ادب نقش قابل ملاحظه ای خواهد داشت.   

* در پایان اگر از نظر شما مسائلی هست که نیاز به شرح دارد و یا اگر فکر می کنید مطلبی نگفته مانده است، بفرمایید.

هماره ناگفته های زیادی برای گفتن وجود دارد که باید زمانی باشد و محل جولانی… در همین حد کفایت می کند و اگر پرسش دیگری هست با کمال میل پاسخگو خواهم بود.