ژازه طباطبایی، یکی از برجسته‌ترین نقاشان و مجسمه‌سازان ایرانی، نقاشی‌ها و مجسمه‌هایش با الهام از ادبیات و هنر فولکلور ایران، نمادهایی همچون خورشید و پرنده‌ها را به‌گونه‌ای خاص و منحصر به فرد به نمایش می‌گذارد. او را باید به‌درستی صدای بی‌آلایش هنر مدرن ایران در جهان معاصر نامید. طباطبایی در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در خانه‌ای […]

ژازه طباطبایی، یکی از برجسته‌ترین نقاشان و مجسمه‌سازان ایرانی، نقاشی‌ها و مجسمه‌هایش با الهام از ادبیات و هنر فولکلور ایران، نمادهایی همچون خورشید و پرنده‌ها را به‌گونه‌ای خاص و منحصر به فرد به نمایش می‌گذارد. او را باید به‌درستی صدای بی‌آلایش هنر مدرن ایران در جهان معاصر نامید.
طباطبایی در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در خانه‌ای قدیمی در خیابان بهار تهران به دنیا آمد. او در نوجوانی نخستین داستان خود با عنوان «شن و نی» را نوشت و سپس به نگارش نمایشنامه‌هایی مانند «شکوفه‌های پژمرده»، «لرد چی چی یانف»، «جای پا» و «آقاموچول» پرداخت. در سال ۱۳۲۵، داستان «پسر کوچک» خود را منتشر کرد و چند سال بعد، نخستین نمایشگاه نقاشی خود را با آثار مینیاتوری در سن ۱۹ سالگی برگزار کرد. او در سال ۱۳۳۳ در رشته کارگردانی و مبانی تئاتر در دانشگاه پذیرفته شد و نمایش «پیراهن ملوانی» را به صحنه برد. در سال ۱۳۳۹، دوره نقاشی خود را در دانشکده هنرهای زیبا به‌پایان رساند و نگارخانه «هنر جدید» را تأسیس کرد که نخستین گالری هنرهای نوین در ایران به‌شمار می‌رفت.
نقاشی‌های ژازه طباطبایی بیانگر نمادهای فرهنگی و ادبی او هستند. او با استفاده از فضاهای خیالی و ضربات احساسی قلم مو، فرم را مطیع رنگ می‌کند و آثارش تداعی‌کننده اشعار او هستند. او دارای خلق و خوی خاص و بسیار حساس و لطیف بود. این لطافت طبع به وضوح در آثارش مشخص است. آنچه در دنیای اسطوره می‌گذرد، برایش اهمیت داشت و با خلق دوباره اسطوره پر بارتر سخن می‌گفت. هنرمند را مانند کارخانه‌ای می‌دید که می‌تواند هر چیزی تولید کند. رمز آفرینش ماندگار در هنر را به خوبی می‌شناخت و از خلاق‌ترین هنرمندان نوگرای ایران به شمار می‌رفت که فعل آفرینندگی را به بارزترین شکل ممکن در آثار خود به منصه ظهور رساند. هنر او واکنشی به ساحت روانی و اعتراض به پوچی زندگی امروز بشر بود.
وی در حوزه مجسمه‌سازی با استفاده از قطعات فلزی دورریز و به‌ظاهر بی‌مصرف، آثار هنری منحصر به فردی خلق کرد. او با ترکیب ذوق، قریحه طنز و نگاه جست‌وجوگر، به این قطعات جان تازه‌ای بخشید و مجسمه‌هایی ساخت که پیش از او بی‌سابقه بودند. این آثار نمایانگر توانایی او در دیدن زیبایی در اشیاء ساده و بی‌مصرف بودند. طباطبایی تجربه هنر بازیافت و سرهم‌سازی (اسمبلاژ) را به‌گونه‌ای انجام داد که تکه‌پاره‌هایی از آهن‌آلات دورریز را با ذوق و قریحه طنز و به‌طور عاشقانه در کنار هم قرار داد و از آن‌ها مجسمه‌های زیبا ساخت. این آثار نمایانگر توانایی او در دیدن زیبایی در اشیاء ساده و به ظاهر بی‌مصرف بودند. او سال‌ها در میدان شوش تهران میان اسقاط‌فروشی‌ها و قراضه‌داری‌های ماشین به دنبال دست، پا، چشم و دماغ برای آدم‌آهنی‌هایش می‌گشت تا مجسمه‌هایی خلق کند که از دل افسانه و تاریخ می‌آمدند و به‌طرف آینده می‌رفتند.
طباطبایی در سازه‌های فضایی خود، تصورات و بازتاب‌های ذهنی انسان امروز را در قلمرو ساخته‌های بشری که از ژرفای ذره تا وسعت کهکشان تلاطم دارد، تجسم بخشید. تکه‌های بی‌مصرف و از کارافتاده‌ای که اجزای مجسمه‌هایش را تشکیل می‌دادند، از ذهن خلاق هنرمند جان و شخصیت گرفتند و با تلاش‌های او و نگاه جست‌وجوگرانه‌اش به اشیاء و آهن‌آلات قراضه، به آثار هنری تبدیل شدند. ژازه طباطبایی با خلق این مجسمه‌ها نشان داد که مرز باریکی میان هنر و غیرهنر وجود دارد. بنابراین، او مهره‌ای را به جای لب، چرخدنده‌ای را به جای کمر و تسمه‌ای را به جای مو می‌نشاند تا باور کنیم که در ورای این ظاهر سخت، روحی نجیب و مهربان همراه با نگاهی طنزآلود و خوش‌قریحه آرمیده است.
از دیدگاه ژازه، هنر نه‌تنها ابزار بیان شخصی بود، بلکه وسیله‌ای برای حفظ و ارج‌گذاری به فرهنگ و تاریخ کشور بود. وی در بیش از ۴۰ جلد کتاب، از داستان‌های فولکلور تا نقدهای هنری، به بازتاب و تحلیل فرهنگ ایرانی پرداخته است. آثارش نه‌تنها در ایران، بلکه در استرالیا، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان، یونان، هند، ایتالیا، موناکو، اسپانیا، سوئد، ترکیه، آمریکا و یوگسلاوی به نمایش درآمده‌اند و جوایز بسیاری را از جشنواره‌های معتبر جهانی نظیر پاریس، سن پائولو و دوسالانه ونیز به دست آورده‌اند. وی نخستین هنرمندی بود که توانست فرهنگ مردم کوچه و بازار را در آثارش به نمایش بگذارد و نگاه هنرمندان پس از خود را نیز به فرهنگ عامه تغییر دهد.

  • نویسنده : ونوشه شکری