خلاصه کتاب کوسه یک میلیون دلاری قسمت ششم/ ونوشه شکری یکی از نشانه های جایگاه بالا در حراجی ها این است که شخص بدون پلاکارد که ابزاری مخصوص توده ها در نظر گرفته می شود پیشنهاد خرید دهد. مسئله این است که لزوم ثبت نام و دریافت پلاکارد برای پیشنهاد خرید یک افسانه است. اگر […]

خلاصه کتاب کوسه یک میلیون دلاری

قسمت ششم/ ونوشه شکری

یکی از نشانه های جایگاه بالا در حراجی ها این است که شخص بدون پلاکارد که ابزاری مخصوص توده ها در نظر گرفته می شود پیشنهاد خرید دهد. مسئله این است که لزوم ثبت نام و دریافت پلاکارد برای پیشنهاد خرید یک افسانه است. اگر شخص شناخته شده، باشد و حراجی بداند که او معمولاً ثبت نام نمی کند یک عدد برای او در نظر گرفته می شود و یا یک دستیار یا پیش خدمت، پس از اینکه او نشست، برایش یک پلاکارد می آورد. اگر شخص پیشنهاد دهنده شناخته شده نباشد، مجری حراجی از او می پرسد: آیا واقعاً پیشنهاد خرید می دهید؟ اگر شخصی شناخته نشده و بدون پلاکارد پیشنهاد خرید دهد و قیمت او بالاترین قیمت باشد یک شماره به او منتسب می شود. سپس یک منشی ظاهر می شود تا مدارک شناسایی او را بررسی کند.

در جلوی سالن حراج، یک تلویزیون بزرگ قرار دارد که مبلغ آخرین پیشنهاد را با واحدهای، پوند دلار آمریکا، یورو فرانک سوئیس، دلار هنگ کنگ وین ژاپن، نمایش می دهد. در مۀ ۲۰۰۷، ساتبیز برای اولین بار روبل روسیه را نیز به این واحدها اضافه کرد هر شخص پیشنهاد دهنده می تواند وضعیت پیشنهادها را با توجه به واحد پول کشور خود بررسی کند این اعداد آنجا هستند تا بگویند حراجی تا چه حد رویدادی بین المللی است.

مجری حراج سعی می کند کار را درست سر ساعت شروع کند، چه حضار سرجای خود در سالن نشسته باشند چه نه او سه دقیقه اول را صرف خوشامدگویی به حضار ارائه فهرست آثاری که از حراج خارج شده اند و شرح روش پیشنهاد قیمت توسط حراجی از طرف فروشندگان می کند. حراجی های عصرگاهی کریستیز و ساتبیز در دو بعدازظهر پشت سرهم برگزار می شوند و این دو حراجی هربار در مورد اینکه کدام یک اول برگزار شوند باهم توافق می کنند این کار به خاطر خریداران خارجی انجام می شود زیرا تعداد آثار موجود برای فروش در یک سفر به لندن یا نیویورک دو برابر می شوند این کار جنبه روان شناختی هم دارد؛ بدین شکل خریداری که دودل، است بیشتر ترغیب می شود.

در مه ۲۰۰۷، حراجی های کریستیز و ساتبیز نیویورک توانستند دو رکورد جدید در مجموعه فروش خود در حراجی های عصرگاهی ثبت کنند، رکورد قبلی گران ترین اثر هنری بعد از جنگ، در طول ۲۴ ساعت، چهاربار شکسته شد. اکنون در حراجی ها آثار هنری معاصر پُرطرفدار از نظر قیمت با آثار دوره امپرسیونیستی یا حتی استادان کهن رقابت می کنند.

برای درک بهتر مبلغ ضمانت ساتبیز باید گفت که این مبلغ دوبرابر رکورد قیمت فروش یک اثر از روتکو Mark Rothkoبود آخرین رکورد مربوط به حراج سال ۲۰۰۵ کریستیز و برابر با ۲۲٫۴ میلیون دلار بود هر قیمت فروشی بالاتر از ۲۷ میلیون دلار باعث می شد تا اثر روتکو تبدیل به گرانترین اثر پس از جنگ .شود ساتبیز ادعا کرد که یک اثر مشابه از روتکو قبلاً به طور خصوصی با قیمتی در حدود ۳۰ میلیون دلار به فروش رفته بود. برنامه بازاریابی ساتبیز شامل تبلیغات وسیع بود و نقاشی برای یک نمایش خصوصی به لندن منتقل شد. درضمن نقاشی نزد سه مجموعه دار، که به نظر به خرید اثر علاقه مند بودند، هم برده شد. تأکید زیادی والبته در کاتالوگ هم ذکر شد. بر اینکه این نقاشی از مجموعه برجسته ترین مجموعه داران برای فروش است شده بود برای مشتریان حراجی کاتالوگ هایی سفیدرنگ با جلد سخت ارسال شد و کسانی که در نمایش های خصوصی اثر در نیویورک و لندن دعوت شدند بسته های هدیه شامل یک کاتالوگ از نمایشگاه نگاهی دوباره به روتکو، که در سالهای ۱۹۹۸ تا ۹۹ در گالری ملی (واشنگتن) و موزه هنر مدرن (پاریس) برگزار شد، دریافت کردند. اولین پیشنهاد خرید ۲۸ میلیون دلار بود، یعنی ۶میلیون دلار بیشتر از رکورد فروش یک اثر روتکو شش نفر دیگر پیشنهادهای بالاتری بر مبنای افزایشهای ۱ میلیون دلاری ارائه کردند دو دقیقه و نیم بعد مایر فروش «مرکز سفید» را با قیمت ۷۲/۸ میلیون دلار چکش زد خریدار که بود؟ نظر یک دلال به یک مرد روس ریش دار بود که در اتاقکی کنار اتاقک راکفلر نشسته بود. ساتبیز اعلام کرد که اثر به صورت تلفنی به یکی از مشتریان روبرتا لاکس ، یکی از متخصصان حراجیمسلط به زبان ،روسی فروخته شده بود ممکن است خریدار همان مرد ریش دار بود. بوده که از طریق تلفن داخلی حراجی پیشنهاد خرید می داده است. یک شایعه دیگر این بود که دو پیشنهاد از چهار پیشنهاد آخر خرید از طرف خریداران روس ارائه شده روتکو متولد روسیه و نام اصلی او مارکوس روتکوویتز بود. قیمت نهایی فروش به نوعی تأییدی بر قضاوت و ضمانت بالاتر از معمول مایر بود. فروش این نقاشی سودی بالغ بر ۱۶ میلیون دلار برای ساتبیز داشت که شامل سهم این حراجی از قیمت فروش بالاتر از ضمانت بود رکوردهای بیشتری در حراجی کریستیز ثبت شدند.

اگر یک کاتالوگ حراج عصرگاهی مربوط به ده سال پیش کریستیز یا ساتبیز را ورق بزنید خواهید دید که آثار نیمی از هنرمندان آن حراج دیگر در حراجی های عصرگاهی عرضه نمی شوند. آیا ده سال دیگر مجموعه دارانی وجود خواهند داشت که حاضر باشند مبالغ بیشتری نسبت به قیمت های کنونی برای سرهای سیاه رنگ ترنس کوه یا کت چرمی جیم ها جز پرداخت کنند؟ یعنی آیا می توان فرض کرد که هرچه پولدارتر باشند، حماقت و هوس آنها بیشتر است؟ اگر این طور نیست که اکثر کسانی که از آنها سؤال کردم معتقد بودند این طور نیست و در عین حال این آثار اشیائی تزیینی برای نمایش در خانه نیستند پس چرا آثار ارائه شده در نمایشگاه «امریکای امروز» در مجموع ۱۵ میلیون دلار می ارزیدند؟ چرا اثری از یک هنرمند که در یک حراج عصرگاهی ارائه می شود این قدر گران است؟ در نهایت، در پاسخ به این سؤال که چه آثاری به عنوان هنر معاصر ارزشمند انتخاب می شوند؟ باید گفت این آثار ابتدا توسط دلالان مهم انتخاب می شوند و سپس سرنوشت آنها به دست حراجی های برند شده سپرده می شود. نمایشگاه گردان های موزه ها هم نقش اندکی دارند چون می توانند نمایشگاه های خاص برگزار کنند اما نقش منتقدان هنری بسیار بسیار کم است و خریداران در این فرایند تقریباً هیچ نقشی ندارند دلالان برند شده با ترفیع یک هنرمند خاص قیمت های او را بالا می برند هنرمندان انگشت شماری هم هستند که می توانند خودشان را ترفیع دهند درضمن در بسیاری از شرایط قیمت های بالا حاصل تلاش های مستمر حراجی ها در بازاریابی آثار است.ادامه دارد…

  • نویسنده : ونوشه شکری