پست‌انسانیسم (Posthumanism) یکی از جریان‌های فکری معاصر است که به بازتعریف جایگاه انسان در جهان می‌پردازد و انسان‌محوری (anthropocentrism) سنتی را به چالش می‌کشد. این مفهوم، که در تقاطع فلسفه، فناوری، اکولوژی، و هنر شکل گرفته، انسان را نه به‌عنوان مرکز عالم، بلکه به‌عنوان بخشی از شبکه‌ای پیچیده از موجودات زیستی، غیرزیستی، و فناوری‌ها بازنمایی […]

 پست‌انسانیسم (Posthumanism) یکی از جریان‌های فکری معاصر است که به بازتعریف جایگاه انسان در جهان می‌پردازد و انسان‌محوری (anthropocentrism) سنتی را به چالش می‌کشد. این مفهوم، که در تقاطع فلسفه، فناوری، اکولوژی، و هنر شکل گرفته، انسان را نه به‌عنوان مرکز عالم، بلکه به‌عنوان بخشی از شبکه‌ای پیچیده از موجودات زیستی، غیرزیستی، و فناوری‌ها بازنمایی می‌کند. این جریان با بررسی تأثیرات پیشرفت‌های علمی، بیوتکنولوژی، هوش مصنوعی، و بحران‌های زیست‌محیطی، به پرسش‌های بنیادین درباره هویت، اخلاق، و رابطه‌ی انسان با غیرانسان‌ها (حیوانات، گیاهان، ماشین‌ها، و داده‌ها) می‌پردازد.

پست‌انسانیسم، جریانی فلسفی که در قرن بیست‌ویکم جهان هنر را تکان داده، چیزی فراتر از یک سبک هنری است؛ این یک دعوت به بازنگری در جایگاه انسان در جهانی است که دیگر فقط متعلق به او نیست. در این دیدگاه، انسان نه قهرمان داستان هستی، بلکه یکی از بازیگران شبکه‌ای پیچیده از موجودات زنده، ماشین‌ها، و فناوری‌هاست. هنر معاصر، با زبان بصری و شاعرانه خود، این ایده‌ها را به شکلی ملموس و تامل‌برانگیز به تصویر می‌کشد. از موجودات هیبریدی عجیب و غریب گرفته تا بدن‌هایی که با فناوری بازتعریف می‌شوند، هنرمندان پست‌انسانیست ما را به پرسش‌هایی درباره هویت، اخلاق، و آینده بشریت وامی‌دارند. در این مقاله، با نگاهی به آثار چهار هنرمند برجسته – پاتریشیا پیکینینی، اورلان، ماریکو موری، و ساندرا موجینگا – سفری به قلب این جریان فکری و هنری خواهیم داشت.

پاتریشیا پیچینینی:

موجوداتی که ما را به همدلی دعوت می‌کنند

تصور کنید با موجودی روبه‌رو شوید که نه کاملاً انسان است، نه حیوان، و نه ماشین، اما به شکلی عجیب آشنا به نظر می‌رسد. پاتریشیا پیچینینی ( Patricia Piccinin)، هنرمند استرالیایی، چنین جهانی را خلق می‌کند. در آثار او، مانند *The Young Family*، موجودات هیبریدی با ویژگی‌های انسانی و حیوانی در موقعیت‌هایی عاطفی، مثل مراقبت از فرزندانشان، به تصویر کشیده می‌شوند. این موجودات، که گاه شبیه مخلوقات مهندسی ژنتیک هستند، نه ترسناک‌اند و نه بیگانه؛ آن‌ها از ما می‌خواهند که با آن‌ها همدلی کنیم. پیچینینی با این آثار پرسش‌های عمیقی را مطرح می‌کند: آیا می‌توانیم موجوداتی را که شبیه ما نیستند، اما احساسات ما را دارند، بپذیریم؟ وقتی فناوری مرزهای زیستی را محو می‌کند، تعریف انسان بودن چیست؟ به گفته فرانچسکا فراندو، نظریه‌پرداز پست‌انسانیسم، آثار پیچینینی نه‌تنها از نظر زیبایی‌شناختی نوآورانه‌اند، بلکه ما را به بازاندیشی در اخلاق زیستی و همزیستی با غیرانسان‌ها دعوت می‌کنند.

اورلان: بدن به‌عنوان بوم هنری

در سوی دیگر این طیف، اورلان(Orlan)، هنرمند فرانسوی، بدن خود را به بوم و ابزار هنرش تبدیل کرده است. او با انجام جراحی‌های زیبایی به‌عنوان بخشی از اجراهای هنری‌اش، ایده‌های سنتی درباره زیبایی، هویت، و حتی انسانیت را به چالش می‌کشد. در پروژه *Reincarnation of Saint-Orlan*، او ویژگی‌های چهره زنان در نقاشی‌های تاریخی را روی بدن خود بازسازی کرد. این کار، که در نگاه اول شاید عجیب یا حتی تکان‌دهنده به نظر برسد، نقدی جسورانه به استانداردهای زیبایی و هویت ثابت است. اورلان به ما می‌گوید که بدن انسان دیگر یک ساختار تغییرناپذیر نیست؛ می‌توان آن را بازنویسی کرد، بازسازی کرد، و حتی از نو تعریف کرد. او با استفاده از فناوری پزشکی، بدن را به فضایی برای کاوش پست‌انسانی تبدیل می‌کند، جایی که انسان و ماشین در هم می‌آمیزند و مرزهای هویت سیال می‌شوند.

ماریکو موری: پلی میان فناوری و عرفان

ماریکو موری (Mariko Mori)، هنرمند ژاپنی، پست‌انسانیسم را به شکلی شاعرانه و عرفانی به تصویر می‌کشد. در اثر *Wave UFO*، او مخاطبان را به داخل یک سازه تخم‌مرغی‌شکل دعوت می‌کند که با سنسورها و پروژکتورها، امواج مغزی آن‌ها را به تصاویر نورانی تبدیل می‌کند. این اثر، تجربه‌ای است از هم‌آغوشی ذهن انسان با فناوری، جایی که مرز میان خود و جهان محو می‌شود. موری، با الهام از عرفان شرقی و فناوری‌های پیشرفته، جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن انسان، طبیعت، و ماشین در یک شبکه آگاهی مشترک به هم متصل‌اند. به گفته کاترین هیلز، نظریه‌پرداز سایبرنتیک، آثار موری نشان‌دهنده بیداری نسبت به وحدت هستی‌اند؛ بیداری‌ای که پست‌انسانیسم را نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان فرصتی برای درک عمیق‌تر جهان معرفی می‌کند.

ساندرا موجینگا: مقاومت در برابر نظارت

ساندرا موجینگا (Sandra Mujinga)، هنرمند نروژی-کنگویی، پست‌انسانیسم را از منظری سیاسی و اجتماعی بررسی می‌کند. او در آثارش، مانند *Sentinels of Change*، با استفاده از پارچه‌های بازیافتی، مجسمه‌هایی عظیم خلق می‌کند که یادآور بدن‌هایی مقاوم در برابر نظارت و مصرف‌گرایی‌اند. موجینگا به تجربه زیسته بدن‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده، به‌ویژه بدن‌های سیاه، می‌پردازد و آن‌ها را در بستری پساانسانی بازتعریف می‌کند. آثار او نه‌تنها از منظر فناوری، بلکه از منظر نژاد، قدرت، و بقا به پست‌انسانیسم نگاه می‌کنند. این مجسمه‌ها، که گاه مانند نگهبانانی در برابر جهان دیجیتال و نظارت‌محور ایستاده‌اند، ما را به تأمل در مقاومت و هویت در جهانی پساانسانی دعوت می‌کنند.

چرا این هنر مهم است ؟

هنر پست‌انسانیستی فراتر از خلق تصاویر زیبا یا عجیب است؛ این هنر ما را به پرسش درباره خودمان و جهانمان وامی‌دارد. در عصری که هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی، و بحران‌های زیست‌محیطی مرزهای انسان بودن را به چالش می‌کشند، این آثار به ما یادآوری می‌کنند که انسان دیگر مرکز عالم نیست. ما بخشی از شبکه‌ای گسترده‌تر هستیم که شامل حیوانات، گیاهان، ماشین‌ها، و حتی داده‌هاست. این هنرمندان، با زبان‌های متفاوت خود – از موجودات هیبریدی پیچینینی تا بدن بازسازی‌شده اورلان، از عرفان فناورانه موری تا مقاومت سیاسی موجینگا – ما را به بازاندیشی در این پرسش دعوت می‌کنند: انسان بودن در این جهان در حال تحول به چه معناست؟

پست‌انسانیسم در هنر معاصر، دریچه‌ای به سوی آینده‌ای است که در آن انسان تنها یکی از بازیگران صحنه هستی است. این جریان، با کنار گذاشتن انسان‌محوری، ما را به سوی جهانی چندلایه و همزیستانه هدایت می‌کند. آثار این هنرمندان نه‌تنها از نظر بصری و مفهومی نوآورانه‌اند، بلکه ما را به تأمل در اخلاق، هویت، و مسئولیت‌مان در قبال جهان دعوت می‌کنند. در جهانی که فناوری و طبیعت هر روز بیش از پیش در هم می‌آمیزند، هنر پست‌انسانیستی به ما یادآوری می‌کند که آینده، نه متعلق به انسان، بلکه متعلق به شبکه‌ای از موجودات و امکانات است.

  • نویسنده : ونوشه شکری