محققان در این ۵۰ سال اخیر دیدگاه متفاوتی نسبت به اسطوره پیدا کردند. برعکس گذشته که اسطوره به معنای قصه‌ای ابداعی و تخیلی به کار می رفت، امروزه محققان اسطوره را همانطور پذیرفته‌اند که در جوامع باستانی پذیرفته و درک می‌شد. در آن جوامع اسطوره یعنی داستان واقعی و داستانی که گران‌ترین مایملک است، زیرا مقدس، […]

محققان در این ۵۰ سال اخیر دیدگاه متفاوتی نسبت به اسطوره پیدا کردند. برعکس گذشته که اسطوره به معنای قصه‌ای ابداعی و تخیلی به کار می رفت، امروزه محققان اسطوره را همانطور پذیرفته‌اند که در جوامع باستانی پذیرفته و درک می‌شد. در آن جوامع اسطوره یعنی داستان واقعی و داستانی که گران‌ترین مایملک است، زیرا مقدس، سرمشقی نمونه و معنی‌دار است. واژه اسطوره امروز هم به معنای خیال و پندار و هم به معنای سنت، روایت مقدس و کشف و شهود است. درک ساختار و کارکرد اسطوره در جوامع استنباطی هم باعث درک تاریخ اندیشه بشر و هم باعث ایجاد پیوندهایی با امروز می‌شود. بهتر است برای مطالعه اسطوره از اساطیر ادیان بزرگ مثل هند و یونان و مصر آغاز نکنیم. زیرا در طول زمان تغییراتی در آنها ایجاد شده که درست است که آنها را تبدیل به یک اثر ادبی نکرده است اما در تحت تاثیر فرهنگ‌ها و شرایط مختلف تغییر شکل یافته اند. برای درک و شناخت از اسطوره از جوامع ابتدایی و سنتی آغاز کنیم که انعکاس دهنده نوعی وضعیت آغازین و ازلی بوده که در برخی از جوامع هنوز زنده است. اسطوره‌ها یک نوع تاریخ مقدس را حکایت می‌کنند و واقعیتی را بازگو می‌کنند که در زمان ازلی یا زمان اساطیری رخ داده است. آنها توضیح می‌دهند که چگونه به واسطه اعمال موجودات فراواقعی واقعیتی به وجود آمده که می‌تواند کل واقعیت یا فقط بخشی از آن باشد. پس اسطوره‌ها همیشه روایتی از یک آفرینش هستند و مسئله اصلی این است که اساطیر چیزی را تعریف می‌کنند که واقعاً رخ داده است و با نقش آفرینی موجودات اساطیری در آن را مقدس می‌کند.

همین دخالت های ناگهانی امر مقدس است که جهان را ایجاد میکند و آن را بصورت کنونی اش در می آورد. بنابراین اسطوره ها داستانی مقدس اما واقعی هستند. نقش آفرینان در افسانه ها سحرآمیز و قهرمانان جادویی هستند و نقش آفرینان اساطیر فوق طبیعی هستند. ویژگی مشترکشان این است که هیچکدامشان به زندگی روزمره تعلق ندارد. اسطوره ها هم ماجراهای پیدایش جهان، انسان و گیاهان را تعریف می کنند و هم وقایع ازلی آغازین که در جهان اساطیری رخ می دهد. این تفکر در اساطیر وجود دارد اگر انسان و جهان وجود دارد به دلیل وجود قدرت های فوق طبیعی است که دست به آفرینش زدند.

همانطور که انسان امروزی خودش را برگرفته از تاریخ می داند انسان ابتدایی نیز خود را محصول و نتیجه تعدادی از وقایع اسطوره ای به شمار می آورد. وقایع در اعصار اساطیری رخ می دهد. بنابراین تاریخ یا زمان مقدس ایجاد می شود، توسط موجودات فرا بشری اتفاق می افتد انسان بومی جوامع ابتدایی هم موظف به شناخت تاریخ اساطیری است هم بخش عمده ای از آن می بایست بازسازی یا بازنمایی کند. این تفاوتش با انسان امروز است؛ غیر قابل تکرار یا برگشت ناپذیری وقایع، ویژگی مشخص تاریخ برای انسان امروزی است. برای انسان بدوی برعکس آن بوده است. پس برای انسان بدوی دانستن اساطیر امری بدیهی و ضروری بود. دانستن اسطوره ها مانند آموختن راز منشا اصلی اشیا و کائنات است. انگار که کمک می کند اگر ناپدید شدند چگونه دوباره می تواند آن را پدیدار کند. داستان های اساطیری سری و مخفیانه هستند و با نیروی جادویی همراه هستند.

شناخت هر فرهنگی مستلزم آشنایی با مبانی آن است و اسطوره های اولیه را می توان ریشه ای ترین سوابق تمدن ها تلقی کرد. مثل اساطیر یونان برای اروپاییان که به منظور احیا و توسعه استعدادهایشان آنها را مورد مطالعه قرار دادند. کاسیرر معتقد است که شاید امروزه در این جهان به ظاهر اسطوره ها از بین رفته اند اما بخشی از آنها باقیمانده و در ساخت جهان نوین حضور دارند. اسطوره های باستانی در دوره قبل از پیدایش جهان بوجود آمدند که این ایزدان و قهرمانان فوق طبیعی قبل از تاریخ و بوجود آمدن نظام شهرنشینی وجود داشتند. میرچا الیاده معتقد است که انسان معاصر با بررسی اساطیر می تواند به ریشه های خودش دست پیدا کند و بر از خود بیگانگی عصر جدید غلبه کند. شاید بتواند توازنش را در طبیعت بکر ماقبل تاریخ باز یابد. با بررسی عمیق در اسطوره شناسی می توان دریافت که هر چند اقوام و فرهنگ های مختلف در طول زمان مجبور به تغییر بودند اما اصولی در تحقیقات اسطوزه شناختی هر جامعه یافت می شود که به رغم دگرگونی های تدریجی شکل و قالب اساطیر ثابت باقی می ماند.

تمدن هر جامعه مبتنی بر ریشه ها و پیشینه های فرهنگی آن جامعه است. مانند مدرنیته غربی که به اسطوره های یونان روی آورد تا فرهنگ و تمدن انسان محور را در ابعاد مختلف پدید آورد. یونگ اعتقاد داشت که انسان پدیده ای تاریخ مند است که مراحل قبلی توسعه روان جمعی اش  را در ناخودآگاهش حفظ کرده و این ناخودآگاه انسان در مراحل مختلف حیاتش به اشکال نمادین بروز می کند و معتقد است که رویاها از ناخودگاه و با بیانی نمادین بوجود می آیند و سابقه آنها به دوران باستان برمی گردد. هرچند که برای انسان متجدد آشنا نیست و نمی توان مستقیم آنها را درک کند. یونگ همچنین اعتقاد دارد که اسطوره ها را نباید به عنوان درست و غلط بررسی کرد بلکه باید میزان تاثیرگذاری شان را درک کرد.

شخصیت های اساطیری در زمان حال حاضر شده و با زمان معاصر پیوند می خورند. برای همین از اصطلاح زمان فرامند، نیرومند و ازلی استفاده می شوند. اسطوره های هر فرهنگی ارزش های رفتاری آن فرهنگ را آموزش می دهند و به کشف اموری در ورای تجربه هدایت می کنند و همه اساطیر نشان دهنده احساس ترس انسان های اولیه در برابر عالم یزدان هستند. یونگ می گوید پشت هر کوشش عقلانی یا نظام فلسفی یک اسطوره مخفی شده خواه تاریخی و خواه خیال پردازانه. هرگز نمی توان فرهنگ ها و تمدن ها را از اسطوره هایشان جدا کرد چون هم ریشه های آن فرهنگ در آنهاست و هم در ضمیر ناخودآگاه هر انسانی وجود دارد و در زمان مناسب عنیت پیدا می کند پس رشته اتصال انسان ها و جوامع با حیات گذشته شان همان ناخودآگاه جمعی است که از طریق اساطیر ایجاد شد. مثل این است که بخواهیم با اساطیر مقابله کنیم قوم و گذشته مان فاقد ریشه می شود و مانند از دست دادن خاطره های قدیمی ما را بی هویت می کنند. اسطوره قصه ای بیهوده و بی معنی نیست بلکه نیرویی فعال و تاثیرگذار است؛ توضیح و استدلالی اندیشمندانه یا تصویرپردازی هنرمندانه نیست بلکه منشور یا نظام نامه ای عمل گرایانه از دین و ایمان ابتدایی و خرد معنوی است. این داستان ها از نظر بومیان بیانیه یا گزارشی از واقعیتی مناسب تر، بهتر، برجسته تر درونی یا فطری و بسیار کهن است که زندگی کنونی سرنوشت ها و فعالیت ها و عملکردهای نوع بشر از طریق آن تعیین می شود.

  • نویسنده : ونوشه شکری
  • منبع خبر : تحقیق ونگارش