این مصاحبه ها پس از سقوط رژیم پهلوی صورت گرفته و از این جهت خودسانسوری کمتر در آنها رخ داده است. به علاوه اینکه بسیاری از خاطرات رجال پهلوی به زبان انگلیسی بوده که مترجم آنها را به زبان فارسی برگردانده و لذا این اتهام در باره آنها وجود دارد که تیغ سانسور بالای سرشان بوده است اما تاریخ شفاهی از این اتهام مبراست. بنده توفیق داشته ام تقریبا همه مصاحبه های کارگزاران اقتصادی رژیم پهلوی را در تاریخ شفاهی ایران خوانده و این مجموعه را بسیار ارزشمند و آموزنده یافتم.
در میان غربیان مکتوب نمودن خاطرات و ارائه گزارشهای مکتوب حداقل چندین قرن است که رواج دارد. در حالی که معمولا جامعه ما جامعه ای شفاهی و متکی بر ذهن است. فرهنگ شفاهی چند پیامد منفی دارد. اول, به دلیل عدم ضبط وقایع مشابه تاریخی, احتمال تکرار خطا و تصمیم نادرست افزایش یافته, از تجربه گذشته بهره نگرفته و لذا همیشه هر حادثه ای برای مدیران جدید است. به عنوان مثال در صد ساله اخیر با چندین زلزله بزرگ از جمله زلزله بوئین زهرا, طبس, رودبار, بم و… مواجه بوده ایم, اما چند جلد کتاب از تجارب این وقایع تلخ ثبت شده است تا در صورت وقوع حوادث مشابه از این تجارب استفاده شود؟. در این ایام که با واقعه تلخ بی آبی مردم خوزستان مواجه هستیم مشابه این واقعه و البته در سطحی پایین تر در قبل از انقلاب در منطقه شادگان رخ داده, مردم به استانداری هجوم بردند. پس از ۱۱ روز آن واقعه مدیریت شد اما آن تجربه کجا ثبت دقیق شد؟. مورد دیگر سیاست خصوصی سازی است که پس از جنگ تحمیلی انجام شد و عملا به نتایج مورد انتظار نرسید اما رویدادها و تجارب ثبت نشدند لذا در همه دولتها با استفاده از یک استدلال ساده که امروزه در محافل علمی معتبر دنیا نیز خریداری ندارد بر این سباست غلط تاکید میشود که برخی از آنها نتایج تاسف باری را به دنبال داشته اند. مورد دیگر چگونگی قراردادهای ما با طرفهای خارجی است. معمولا ما در قراردادها و توافقات خارجی دچار خوش بینی مفرط شده, تعهدات ما شفاف بوده ولی تعهدات طرف مقابل قابل تفسیر است و یا مواردی در قرارداد گنجانده میشود که عمق آن برای ما روشن نیست تا اینکه عملا با آن مواجه شویم. کافی است به قرارداد ایران و امریکا در ۱۹۸۱, قراردادهای فنی و نفتی , ورزشی تا همین قرارداد اخیر واکسنها با روسیه توجه کنیم. اگر تجارب مکتوب شده بود به یقین خسارت کمتری متوجه کشور میشد زیرا ثبت رویدادها و تجارب باعث می شود تا اشتباهات تکرار نشوند. دومین پیامد این است که ثبت تجارب منجر به اتکاء کمتر به قضاوتهای ذهنی می شود. قضاوتهای ذهنی حداقل سه مشکل جدی دارند. اول اینکه تابع احساسات و عواطف قرار می گیرند. لذا قضاوت دقیقی نیستند. دوم اینکه ذهن انسان نزدیک بین است و گذشته های دور را فراموش میکند. دو مثال می تواند در این زمینه گویا باشد. اول اینکه اگر به تاریخ قاجار به این طرف نگاه کنیم همیشه ما از همسایه شمالی خود ضربه خورده ایم. دو قرارداد مهم که بخشهایی از کشورمان را جدا کرد و دوم شرایط نیمه استعماری که به همراه انگلستان بر ایران حاکم کرد و حتی فاجعه تاریخی به توپ بستن حرم مطهر تا دهها میلیارد دلار هزینه تحمیلی نیروگاه بوشهری که قرارداد اولیه آن تنها دومیلیارد دلار بود و مسائل دیگر همسایه شمالی. اما اکنون گروههایی این گذشته تاریخی را فراموش کرده, روسیه را نقطه اتکاء در تقابل با غرب می بینند. مثال دوم دو دولت روحانی است. دولت اول ایشان به طور نسبی موفق بوده, تورم تک رقمی شده و اقتصاد ایران دو سال با رشد اقتصادی خوب را سپری کرده, سطح نزاعهای خارجی کاهش یافت و امید به آینده جوانه میزد اما دور دوم فشار داخلی به همراه روی کار آمدن ترامپ وضعیت امروزی را رقم زد اما چون مردم نزدیک را می بینند قضاوتشان در مورد عملکرد چهار ساله دوم را به دوره اول نیز سرایت داده, ۴ سال اول را یادشان نمی آید. این امر از آفتهای قضاوت ذهنی است. سومین آسیب قضاوت ذهنی تحت تاثیر موجها قرار گرفتن است. موجهای رسانه ای و اکنون فضای مجازی ذهنها را جهت می دهد.
فرهنگ مکتوب موجب انباشت تجربه میشود و ضریب خطای تصمیم گیری را کاهش می دهد. اگر از این زاویه نگاه کنیم به ارزش مجموعه نفیس تاریخ شفاهی ایران که توسط حبیب لاجوردی صورت پذیرفت پی می بریم. گرچه پس از وی نیز کارهای ارزشمندی در سطحی پایین تر در ایران انجام شده است. خدایش رحمت کند که خدمت بزرگی به کشور کرد.
- نویسنده : دكتر يوسفي شيخ رباط ؛دانشيار دانشگاه مفيد
Thursday, 21 November , 2024