در برابر تاراج، گل‌واژه نثار نمی‌کنند! بارها شده است از زبان نویسندگان، منتقدین، خبرنگاران و اهالی مطبوعات و رسانه ها به شیوه های مختلف و در فضاهای متفاوت، شنیده ایم که فعالیت در این عرصه ی پر مخاطره و تشویش، امنیت شغلی برای آنها ندارد و جای تاسف است که بایستی قبول کنیم این حرف […]

در برابر تاراج، گل‌واژه نثار نمی‌کنند!
بارها شده است از زبان نویسندگان، منتقدین، خبرنگاران و اهالی مطبوعات و رسانه ها به شیوه های مختلف و در فضاهای متفاوت، شنیده ایم که فعالیت در این عرصه ی پر مخاطره و تشویش، امنیت شغلی برای آنها ندارد و جای تاسف است که بایستی قبول کنیم این حرف تا حدی به حقیقت نزدیک است .
ممکن است در یک دوره ای، به واسطه ی یک نقدِ اصولی، با یک پیوست امنیتیِ ضابطانه، خارج از فرایند قضایی مرتبط با مطبوعات، کلِ رسانه تعطیل شود و دست اندرکاران یا بویژه خبرنگاران به حال خود رها شوند، در این میانه تنها کسانی که اسم و رسمی درآورده اند و رزومه ای در خور توجه دارند و در زمینه ای که دست به قلم زده اند آثار شاخص تری ارائه کرده اند می توانند برای رسانه ی تازه ای درخواست همکاری بفرستند و کمتر در معرض آسیب های ناشی از این برخوردها، قرار بگیرند.
جای شگفتی‌ دارد که خود پدیده ی زشت فساد، – در هر حوزه ای، – پازل دشمن را تکمیل نمی‌کند اما انتقاد به فساد از سوی منتقد، خبرنگار یا نویسنده ای، تکمیل‌کننده ی پازل دشمن تلقی می شود! در حالی که همه بر این باوریم وظیفه رسانه و اهالی آن ، اطلاع رسانی و نقادی با رویکرد آموزش است.
نگاهی به رسانه‌های دیداری، شنیداری و‌ نوشتاری بیگانه نشان می‌دهد که چند درصد از محتوای آن‌ها بازنشر اظهارات مسئولان در رده‌های مختلف است!
اساسا قرار نیست آن که انتقاد می‌کند، راه‌حلی هم ارائه نماید، تردیدی نیست که بخشی از مسئولیت رسانه، نشان دادن کژمژی‌هاست و عده‌ای نیز هستند در جایگاهی که مسئولیت هایی دارند حقوق و مزایایی می‌گیرند و بایستی با درایت و آگاهی، کژی‌های پیدا و‌ پنهان را برطرف نمایند.
سوال اینجاست که بواقع انتقاد تا کی می تواند جوابگو بوده باشد؟ و چرا خود منتقد کاری نمی‌کند؟ انتقاد تا وقتی مشکلی برطرف شود می تواند جریان ساز باشد و خاموش کردن منتقدین و نویسندگان یا خبرنگاران منتقد با این حربه که چرا خود کاری نمی‌کنند، فراری رو به جلو تلقی می شود. رسانه ها، بنا بر وظیفه ای که دارند موازی با اهداف مورد نظر نظام حاکم، مواضع اشکال را نمایش می‌دهند، این مقامِ مسئول است که موظف و مکلف به برطرف کردن آن مواضع مورد دار در ساحت اجتماع و یا یک نظام است؛ اگر چه رسانه‌های منتقد برای کارکرد بهتر می توانند پیشنهاددهنده نیز بوده باشند.
ما خوب می دانیم که منتقد الزامی ندارد در کنار خطاها و اشکالات با موارد قابل نقد، اقدامات و رویکردها یا راهکار درست را نیز نشان دهد.
میلیاردها تومان از پول مردم در روابط‌عمومی‌ها و رسانه‌های وابسته به دولت، صرف رپورتاژ عملکرد آرگان ها، نهادها و سازمان ها در حجمی گسترده و بعضا بدون کارکرد می‌شود؛ در چنین شرایطی بهتر آن است که اندک‌رسانه‌های منتقدِ مستقل، در کنار کارچاق‌کن‌ها و بیزینس‌من‌های شبه‌رسانه‌ای، به کارکرد واقعی خود در چارچوب و ضوابط رسانه ای بپردازند.
نقد یا انتقاد، از منظر درست آن، بدون غرض ورزی یا انگیزه های سیاسی و‌جناحی، هیچگاه باعث ناامیدی و یا مایه ی ناامیدی، ضعف و تخریب نبوده است، انتقاد اصولی بر پایه ی قواعدی روشن و استدلال هایی متقن می‌تواند یک عامل محرک و سازنده در هر حوزه ای بوده باشد.
چه بسا که ناامیدی حاصل از یک نقد نیز در جاهایی بد نیست ناامیدی، گاهی می‌تواند انگیزه بخش برای حرکت های سازنده و طراحی برنامه های اثرگذار بوده باشد. به عنوان مثال ؛ یک «انقلاب»، همواره حاصل ناامیدی از اصلاح یک حکومت در گذشته است.
از اینرو انتقاد نمی تواند باعث تضعیف یک نظام در ساختارهای متفاوت باشد ، کار رسانه به شکلی تخصصی، پرسش و مطالبه گری در حوزه های گوناگون است. باید آگاه باشیم که جلوگیری از انتقادات و عدم انتشار نقدهای سازنده، مسیرهای خطا را پوشیده نگه‌ می‌دارد و پوشیدگیِ مسیرهای خطا، می‌تواند از بزرگ‌ترین عوامل تضعیف یک نظام در ادوار مختلف و از مناظر گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی، نظامی، جامعه شناختی و … بوده باشد. نقدها در قالب های روانشناختی، اسطوره ای، هنری، فرهنگی و جامعه شناختی می توانند گاه تلخ و گزنده باشند به تناسب نیاز محتوایی آن، تند و ‌تیز بوده باشند و از لحنی شکایت آمیز و گله مند بهره ببرند اما در عین حال باعث و بانی تبلیغ و ترویج گزاره هایی نظیر « اعتمادسازی، بسترسازی، برجسته سازی، فرهنگ سازی و تمدن سازی » بوده باشند.
اگر روحیه ی ما با شنیدن نقدهای تلخ و بی پرده، یا نقدهای بدون جانبدارای سازگار نیست، بهتر است از از پذیرش مسئولیت های سنگین احتراز کنیم! و موجب رشد و بالندگی تفکر انتقادی پیش رونده، ساختار شکن و درست، در جامعه مترقی باشیم .

  • نویسنده : محمد حسین صفری