خوشبختانـه فضای معاصــر برای هنرمندان نوظهور، بستر مناسبی را به همت گالری‌داران و مجموعه‌داران گشـــوده است. خالی‌ازلطف نیست که اشاره این گفتار به جوانانی است که با قلبی گشـوده و دستانی پرتوان، کوشش بی‌وقفه‌ای بــرای گسترش ایده‌های خویش و خلق آثــاری نوین برای جامعه پرفرازونشیب ایران با طوفان‌های اقتصـادی در پیــش گرفته‌اند. هنرمـندانی که بدون […]

خوشبختانـه فضای معاصــر برای هنرمندان نوظهور، بستر مناسبی را به همت گالری‌داران و مجموعه‌داران گشـــوده است. خالی‌ازلطف نیست که اشاره این گفتار به جوانانی است که با قلبی گشـوده و دستانی پرتوان، کوشش بی‌وقفه‌ای بــرای گسترش ایده‌های خویش و خلق آثــاری نوین برای جامعه پرفرازونشیب ایران با طوفان‌های اقتصـادی در پیــش گرفته‌اند. هنرمـندانی که بدون پشتـوانه و حمایـت مالی و فرهنـگی نهادهای موجود روبه‌جلو در حرکت هستند و تینا ابتهاج از جمله هنرمندان جوانی است که تجربه‌های بسیار متعــددی در خارج از ایران را به‌عنوان یک پـرونده ارج می‌نهد ولیکـن بـه ریشه‌های باستانی و صنایع سفال و سرامیک ایرانی با رویکرد جدید، سرسپرده است.
او متولد هزار و سیصد و شصت و هشت در تهران است. تجربه‌های اولیه خود را با فارغ‌التحصیلی از هنرستان سوره ۲ نقطـه عطفـی برای ادامه کار و تجربـه در آمریکـا می‌داند و سپــس باتوجه‌به گرایش خود به خـاک و آب وطن در مسیر بـالندگی مجسمه‌سازی و نقاشی معاصر گـام بر می‌دارد. کارکردن برای جامعـه ایران در ایران دغدغه‌های شاعرانه و روحی ادبی را در او زنده‌تر کرده است.
از نگاه او ” ایلیزیوم ” ، همان بهشتی است که انسان امروزی برایش پرسش‌های بی مرزی را فراخوانده است و در بیانیه خویش این‌طور می‌پندارد:
((چشمانم را باز کردم، بعد از تونل تاریک از دروازه گذشتم و وارد جایی میان آسمان و زمین شدم. نمی‌دانم کجاست، چه زمانی است. بالای سرم ستاره‌ها در فضای بی‌کران و زیر پایم تپه‌های بزرگ خاکی که پر از گیاهان عجیب و غول‌آساست، گیاهانی از نژاد زعفران. در دوردست‌ها سازه‌های هرم شکل می‌بینم، گویی موجوداتی اینجا زندگی می‌کنند، به پشت سرم نگاه کردم، بالای دروازه نوشته بود، ایلیزیوم))
نمایش اخیر او با محوریت ادبیات و فلسفه شرق در فضای معاصر آیریس برگزار شد. این مجموعه شامل کلاژ و حجم‌هایی از جنس سفال‌های پخته شده لعاب‌دار بود. در بخش کلاژهایی که اجرا کرد، نمادهایی جهان‌شمول از درخت و گیاه تا بناهای اولیه که انسان‌های گذشته از حیث معابد به آن نگاه می‌کردند، به چشم می‌خورد. فضای تجسمی او در بخش بازیافت کاغذ و عکس، تصویری از جهانی است که ورای واقعیت است، ممکن است حقیقت باشد یا مَجاز که درهرصورت بسته به درک و ذوق مخاطب قابل‌تحلیل است.
اواخر ماه آذر لغایت اوایل دی‌ماه؛ باتوجه‌به رویدادهای آیینی و آغاز سال میلادی، نگاه تازه‌تری را برای برگزاری نمایشگاه انفرادی او به ارمغان آورد.
از منظر این پروژه و البته این یادداشت، دامنه گسترده‌ای از نماد و تعاریفی که از باورهای باستان به‌جامانده است، اساساً قابل‌انطباق با علم نیست. گرچه خود، نیز آمیخته‌ای از خیال‌پردازی و حقیقت نگری است. بااین‌حال پرداختن به توصیف جهانی نیکوتر، آراسته و پرنعمت که نیکوکاران پس از مرگ در آن، جاودان خواهند ماند، بستری است برای دست سپردن بر فعلی که همیشه بر انتخاب نیست؛ بلکه بر اساس حکم و تقلید است. آثار اخیر تینا ابتهاج که در فضای معاصر آیریس (IRIS contemporary space) به‌نمایش‌درآمده است، مجموعه‌ای از حجم و کلاژ است که رویکرد نو با لحن تازه‌ای را درهم می‌گنجاند.
بااین‌حال، جنس و کیفیت ماده و پرداختن به ارتباط جغرافیا و گیاهان و تجسم دنیایی فراتر از این عالم، او را به مرحله تحول و تغییر، ترغیب کرده است. همواره می‌کوشد تا به تطبیق الگوهای کهن و بروز حیات در کرات دیگر و تمامیت تعابیری که تا امروز به‌عنوان فرضیه و یا حکم صادر شده است را به‌سان یک تحول شگرف در بازگشایی پرسش‌های مبهم خود از نوجوانی تا به امروز ببیند. به چرایی روزگاری بس دراز که زمین برهنه بود و بر سطح خاک و یا بر اعماق آب‌های آن اثری از حیات وجود نداشت، می‌اندیشد!
درحقیقت با امواج خروشان افکار متعدد و تعابیر متنوع از بهشت برین که نه بر زمین است و نه در زیر زمین به پرسش‌گری از خویشتن خویش می‌پردازد به این که آیا انسان معاصر همچنان باید با افسار گذشتگان روبه‌جلو برود و یا از ظن خویش در مسیر و مدار خود حرکت کند.
تمرکز او بر دگردیسی موجودات زنده و گیاهان از هر نوع رده و نژادی و گل‌هایی که شاخص آن‌ها همچون طلا سنجیده می‌شوند برای او دستاوردهایی را به ارمغان آورده است که در بخش‌هایی از کارهای تینا در حال بروز و یا در شُرُف وقوع است. او تحت‌تأثیر فعل و انفعالاتی است که در اطراف دورو نزدیک زمین پدید می‌آیند و رده‌ای از جانداران و گیاهان یا در این مبارزه به حفظ بقای خودشان چنگ می‌اندازند و یا تنها به‌عنوان یک سمبل باقی خواهند ماند. به‌عنوان نمونه، ازنظر او گل زعفران که در مسیر رشد و نمو آن تجربه مستقیمی را از سر گذرانده است، استعاره ایست از نور خورشید و اتمسفر آبی – نیلی که مانند ذره‌ای جدا شده از کیهان که بر زمین می‌روید. زعفران که در پارسی کهن “زرپران” نامیده می‌شود و سمبل شادی، عاشق و معشوق سنجیده شده است از دریچه این نوشتار به‌عنوان گیاهی بلندمرتبه و نمادی از ایستادگی و ظرافت زنانه دیده می‌شود. تینا ابتهاج، آگاهانه از این تعابیر توانسته وام بگیرد و گلبرگ‌های گیاه زعفران را به حالت تورق یافته مبدل به یک فرم متحرک کرده است که مانند نی از نیستان جدا شده‌اند؛ اما بر قامت خویش، ساکت و خاموش ایستاده‌اند. تمامیت درک او از شعر و عرفان و زیستگاه بشریت، تثلیث غریبی را در کلاژهایش شکل می‌دهد تا بداند راهی بس دراز وجود دارد که یک‌ذره به پدیده‌ای قابل‌تکثیر و دوام یافته برسد.

  • نویسنده : غزال زارع