درک عمومی از «هنر سفارشی» اغلب با نگاهی منفی همراه است؛ نگاه رایجی که آن را وابسته به نهادهای قدرت، بی‌روح و فاقد اصالت هنری می‌پندارد. اما تاریخ هنر گواهی بر خلاف این نگرش است. آثار شاخصی چون مسجد شیخ لطف‌الله، شاهنامه بایسنقری و نگارگری‌های دربار صفوی، همه به سفارش نهادهای رسمی و حکومتی خلق […]

درک عمومی از «هنر سفارشی» اغلب با نگاهی منفی همراه است؛ نگاه رایجی که آن را وابسته به نهادهای قدرت، بی‌روح و فاقد اصالت هنری می‌پندارد. اما تاریخ هنر گواهی بر خلاف این نگرش است. آثار شاخصی چون مسجد شیخ لطف‌الله، شاهنامه بایسنقری و نگارگری‌های دربار صفوی، همه به سفارش نهادهای رسمی و حکومتی خلق شده‌اند. در واقع، بخشی از درخشان‌ترین تولیدات هنری تمدن‌ها، نتیجه رابطه‌ای مستقیم با قدرت سیاسی‌اند.

دولت‌ها و نهادهای قدرت، همواره از هنر بهره برده‌اند تا معنا، ارزش و مشروعیت سیاسی خود را بازتولید کنند. از سوسیالیسم رئالیستی در اتحاد جماهیر شوروی تا سینمای ملی‌گرای آمریکا در هالیوود، قدرت سیاسی همواره کوشیده است تا از طریق هنر، نظام فکری خود را گسترش دهد.

در ایران نیز، چه در دوران پهلوی با سازمان پرورش افکار و چه در دوران پس از انقلاب با نهادهایی چون بنیاد فارابی، حوزه هنری و سازمان اوج، تولیدات سفارشی متعددی به منصه ظهور رسیده‌اند. هرچند برخی از این آثار از سوی هنرمندان مستقل مورد انتقاد قرار گرفته‌اند، اما نباید فراموش کرد که بخشی از این تولیدات به حافظه جمعی جامعه وارد شده و ارزش‌های هنری قابل توجهی نیز داشته‌اند.

نسبت منفی بسیاری از هنرمندان با هنر سفارشی، از دو تصور اصلی ناشی می‌شود: اول، این باور که کارفرما فاقد درک زیبایی‌شناختی است و خواسته‌های او مانع خلاقیت هنرمند می‌شود؛ دوم، تقابل میان هنر و ایدئولوژی، که در ذهن بسیاری، مانع از شکل‌گیری هنر والا و اصیل تلقی می‌شود. با این حال، اصل اساسی آن است که اگر یک اثر هنری دارای کیفیت، نوآوری و تأثیرگذاری باشد، منشأ سفارش آن موضوعیتی نخواهد داشت. آنچه به یک اثر معنا می‌دهد، میزان مصرف، تجربه مخاطب و جایگاه اجتماعی آن است، نه الزاماً استقلال هنرمند از سفارش‌دهنده. از همین رو، باید به نقش «مصرف هنری» در شکل‌گیری ارزش و معنا توجه ویژه داشت. مصرف هنر، برخلاف تصور رایج، تنها یک انتخاب فردی یا سلیقه‌ای نیست؛ بلکه فرایندی اجتماعی، فرهنگی، روان‌شناختی و اقتصادی است. در ادامه، برخی از عوامل اصلی مؤثر بر مصرف هنر بررسی می‌شود:

سلیقه و ذائقه مصرف:
بر اساس نظریه بوردیو، سلیقه هنری امری اکتسابی است که در بستر موقعیت اجتماعی، تحصیلات، و سرمایه فرهنگی شکل می‌گیرد. طبقه اجتماعی، میزان آشنایی با نهادهای فرهنگی و تجربه زیسته افراد، تعیین‌کننده‌ ترجیحات هنری آن‌هاست.

لذت زیبایی‌شناختی:
لذت یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌های مصرف هنر است؛ لذتی که می‌تواند حسی، روانی یا شناختی باشد. این لذت، مخاطب را درگیر اثر هنری می‌کند و از همین‌رو در نظریه‌های فرهنگ عامه نیز محوریت دارد.

عوامل اجتماعی:
جامعه و نهادهای اجتماعی، مصرف هنری را در چارچوب هنجارها، ارزش‌ها و مناسبات گروهی شکل می‌دهند. افراد، اغلب تحت تأثیر گروه‌های مرجع یا هویت‌های جمعی، به انتخاب آثار هنری دست می‌زنند.

فرهنگ و ایدئولوژی:
فرهنگ عمومی و نظام‌های فکری حاکم، به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم، سلیقه و ذائقه هنری را قالب‌بندی می‌کنند. ایدئولوژی‌های دینی یا سکولار، از طریق الگوهای ذهنی، مسیر مصرف هنری را هدایت می‌کنند.

خانواده و تربیت:
نقش خانواده در تربیت ذوق هنری افراد انکارناپذیر است. طبقه اجتماعی، تحصیلات والدین و میزان سرمایه فرهنگی خانوادگی، در شکل‌گیری عادت‌های فرهنگی و هنری کودکان و نوجوانان نقش کلیدی دارند.

رسانه‌ها:
رسانه‌های جمعی، اعم از سنتی و دیجیتال، ابزار مؤثری در شکل‌دادن به ذائقه هنری هستند. رسانه‌ها نه‌تنها الگوهای هنری را معرفی می‌کنند، بلکه افق انتظارات مخاطبان را نیز تعیین می‌نمایند.

نظام آموزشی:
نظام آموزش رسمی از مدرسه تا دانشگاه، در تقویت یا تضعیف انگیزه‌های هنری افراد مؤثر است. نوع محتوای آموزشی، نگرش به هنر و فرصت‌های تعامل با آثار هنری، بر میزان مصرف اثر می‌گذارد.

سیاست‌گذاری فرهنگی:
دولت‌ها از طریق سیاست‌گذاری، بودجه‌بندی، اولویت‌گذاری موضوعی و ایجاد زیرساخت‌های فرهنگی، نقشی اساسی در تولید و مصرف هنر ایفا می‌کنند. این مداخله‌ها می‌توانند جریان‌های هنری را سامان‌دهی کرده یا با سانسور، مسیرهای آن را محدود سازند.

قومیت و جغرافیا:
پراکندگی جغرافیایی و تعلقات قومی، در ترجیحات هنری افراد نقش دارد. فرهنگ‌های محلی، زبان، حافظه تاریخی و آیین‌ها، گرایش‌های مصرفی متمایزی را شکل می‌دهند.

اقتصاد و درآمد:
توان مالی مصرف‌کنندگان، عامل تعیین‌کننده‌ای در خرید آثار هنری، حضور در برنامه‌های فرهنگی و دسترسی به آموزش هنر است. البته در برخی موارد، دغدغه‌های فرهنگی موجب می‌شود که هنر در سبد هزینه‌ای خانواده‌ها جایگاهی ویژه یابد.

سن و جنسیت:
تفاوت‌های سنی و جنسیتی، الگوهای خاصی از مصرف هنری را رقم می‌زند. درک این تفاوت‌ها، برای تحلیل دقیق مخاطبان و طراحی سیاست‌های فرهنگی کارآمد، ضروری است.

در نتیجه، هنر زمانی معنا و تأثیر واقعی خود را می‌یابد که در بستر اجتماعی مصرف شود. اگر اثری، هرچند با خلاقیت و مهارت خلق شده باشد، نتواند مخاطب را جذب کرده و در حافظه فرهنگی او جای گیرد، حضور آن در فضای عمومی محدود خواهد ماند. از این‌رو، نباید ارزش هنر را صرفاً در استقلال هنرمند یا مخالفت با نهادهای سفارش‌دهنده جست‌وجو کرد، بلکه باید به ظرفیت اثر در خلق معنا، تحریک اندیشه و تأثیرگذاری بر جامعه اندیشید.

 

  • نویسنده : دکتر داود ضامنی