به بیان بهتر، با منابع و عوامل تولید کنونی میتوان ارزش بیشتری خلق و مطلوبیت اجتماعی بیشتری کسب خواهد شد. در این خصوص با فرشاد مومنی؛ ستاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به گفت و گو پرداختیم.
با فساد و ناکارآمدی روبه رو هستیم
بحث خود را در خصوص لایحه مشارکت عمومی – خصوصی یا پیشنهاد برای ایجاد تعارض منافع، به یک مرحله قبل از موضوعیت پیدا کردن لایحه مشارکت عمومی – خصوصی هدایت خواهم کرد و مسیری را مرور میکنم مبنی بر اینکه شیوههای نادرست و ناسنجیده تصمیمگیری، چگونه کشور را با انبوهی از فسادها و ناکارآمدیها روبهرو میکند. اگر بتوانیم کیفیت فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع را بالا ببریم، میتوانیم حتی در اوج تحریمها با کمترین فشار و فساد، جامعه را اداره کنیم. این امر، بحث بنیادی در اندیشه توسعه است. در دهههای اولیه بعد از جنگ جهانی دوم که مسئله توسعه تبدیل به یک دغدغه فراگیر جهانی شد، تصور عمومی رایج بود مبنی بر اینکه اگر کشورهای در حال توسعه، دچار فقر و عقبماندگی مزمن هستند، علتش این است که منابع ارزی و ریالی کافی ندارند. با پرداخت هزینههای بسیار سنگین، به تدریج و به طور فزاینده، این بلوغ اندیشهای حاصل شد که اگر بتوانیم ترتیبات نهادیمان را درست طراحی کنیم، حتی اگر کمبود منابع ملی وجود داشته باشد، یک قید یا محدودیت است که میتوان آن را با خرد برطرف کرد.
تجربه سه دهه در خصوص مشارکت عمومی_ خصوصی
این موضوع، خیلی مهم است و برای ایران و تجربه سه دهه گذشتهاش بسیار حائز اهمیت است که بهره هوشی و آگاهی تصمیمگیران کشور را در این زمینه ارتقا دهیم. برآوردهای رسمی نشان میدهد طی ۳۰ سال گذشته، ایران، ۳۳۰ میلیارد دلار از منابع ارزی خود را صرف پدیدهای به نام کنترل نرخ ارز کرده است در حالی که اگر با خرد متعارف، بحث دستکاری نرخ ارز را از گردونه تصمیمگیری خارج میکردند نه این ۳۳۰ میلیارد دلار را هزینه میکردند و نه این همه فساد و ناکارآمدی بر اثر مناسبات رانتی، سوداگرانه و کازینویی ناشی از شوک نرخ ارز پدیدار میشد و نه حیثیت و پرستیژ نظام تصمیمگیری کشور تا این اندازه مخدوش میگردید. چون به اسم کنترل نرخ ارز، ۳۳۰ میلیارد دلار تقریبا هزینه کردند، در این دوره، با این میزان هزینه، قیمت ارز، حدود ۴۰۰۰ برابر افزایش پیدا کرده است. الان همه میگویند خدا رحم کرده که عزیزان میخواستند نرخ ارز را کنترل کنند، اگر قرار بود رها کنند، چه میکردند! عین این مسئله در گزارشهای رسمی وزارت راه و شهرسازی است و از قول مسئولان کلیدی آن وزارتخانه نیز بارها تکرار شده است. بر این اساس، در ۳۰ ساله منتهی به سال ۱۳۹۶، بر اثر نابخردی و دامن زدن به سوداگری، دلالی و تشویق فعالیتهای غیرمولد، معادل ۲۵۰ میلیارد دلار کشور در قالب ساختمانهای بلااستفاده و خانههای خالی دچار اتلاف منابع شدهایم. پس یک ۳۳۰ میلیارد دلار و یک ۲۵۰ میلیارد داریم که جمعا میشود: ۵۸۰ میلیارد دلار! تا سال ۱۳۹۶ هم مرکز پژوهشهای مجلس محاسبه کرده از کانال نابخردیها و تشویق رانتجویی، لابی و فساد در طرح های عمرانی کشور، حدود ۱۵۰ میلیارد دلار، فقط از باب طولانی شدن دوره زمانی به بهرهبرداری رسیدن طرحهای عمرانی، اضافه هزینه و اتلاف منابع داشتهایم. اگر آن ۵۸۰ قبلی را با این ۱۵۰ میلیارد دلار جمع کنیم، حدود ۷۳۰ میلیارد دلار میشود. آن ولنگاریها، سهلانگاریها و نابخردیها در قاعدهگذاریها، این همه هزینه از نظر حیثیتی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده و ۷۳۰ میلیارد دلار آن دود شده و اکنون به گرفتن ۷ میلیارد دلار از کره و ۵ میلیارد دلار تقلیل یافته است. ببینید قدرتهای بزرگ چه گربه رقصیهایی میکنند و چه امتیازاتی را از ایران مطالبه مینمایند؟ اگر در آن زمینهها خردورزانه عمل کرده بودیم، به هیچ وجه لازم نبود از موضع دست پایین با چینیها تفاهمنامه امضا کنیم و خودمان را گرفتار چشماندازهای بسیار نگرانکننده ربع قرن آینده نماییم. پس یک نکته این است که برای یک نظام تصمیمگیری خردورز، بحث ارزی یا ریالی، بهانه قابل قبولی نیست.
اقتصاد ایران مشکل اصلی خصوصی سازی در سه دهه
نکته بسیار کلیدی و حساس به عنوان درس بزرگ از سه دهه گذشته، ریشه در اقتصاد سیاسی ایران دارد. این خطاها نیروی محرکه آمریکاییها برای ابزار تحریم شده و بنا به تاکید مقامات رسمی کشور، شواهد پرشماری وجود دارد که هرکدام از نقاط ضعف و آسیبپذیری که اصلاح شود، یک گام به سمت ترغیب عملی تحریمکنندگان برای برداشتن تحریمها حرکت کردهایم. این موضوع، ماجرایی در اقتصاد سیاسی ایران دارد که متاسفانه به اندازه اهمیتش توجهی به آن نمیشود. اگر در زمینه سوءتدبیرهایی که به این همه فساد، اتلاف منابع و بحرانهای کوچک و بزرگ منجر شده، از ما پرسیده شود کانون اصلی آن خطاهای سیاستی ایران چیست، پاسخش این است: برخورد سهلانگارانه و مشکوک در اعمال بیپروای سیاستهای تورمزا. با این عنوان کلی، میتوان گفت سیاستهای تورمزا به حکم آنکه به شدت ضدتولیدی و ضدعادلانه است، ریشه تمام گرفتارهای کوچک و بزرگی است که اقتصاد ایران با آنها دست به گریبان است. اگر گفته شود پیشنهاد اجرایی و عملیاتی مشخص داده شود آنچیزی است که اسمیت در سال ۱۷۷۶ به یادگار گذاشت؛ یعنی اینکه شوکهای قیمتی، مناسبات را رانتی میکنند و رانتی شدن مناسبات یعنی زمینگیر شدن تولید، افزایش نابرابریهای ناموجه و گسترش و تعمیق فساد. از همه مهمتر اینکه مناسبات تورمی که ما را درگیر مناسبات رانتی میکند، بازی اجتماعی را به بازی قمارخانهای و شبهکازینویی تبدیل میکند. این امر، چیزی است که ما الان در تمام عرصههای حیات جمعی، اسیر آن هستیم. یکی از بلوغهای بزرگ که از دل مواجهه فعال نهادهای نظارتی و درنظر گرفتن تنبیه برای سیاستهای تورمزا میتواند به عنوان عایدی برای کشور مطرح باشد این است که میتوانیم کشور را بسیار کمهزینهتر و پردستاوردتر اداره کنیم. آن فهم که به آن نیاز داریم، این است که همه باید بفهمند در بازی رانتجویی و مشوق سوداگری و فساد، همگی بازندهاند. جا دارد در دوره آموزشی مستقل، تجربه سه دهه گذشته ایران را باز کنیم و نشان دهیم در تمام عرصههای نظام حیات جمعی، دولت یعنی حکومت، مردم و تولیدکنندگان باختند اما رباخورها، دلالها، واردکنندگان و رانتجوها برنده شدند. فلسفه اینکه آن فعل حرام را قماربازی مینامند، این است که حتی کسی که در کوتاهمدت در قمار برنده میشود، در بلندمدت بازنده است. مباحثی که در زمینه اقتصاد سیاسی اتخاذ سیاستهای تورمزا در دنیا مطرح میشود، برای هشیار کردن نظام تصمیمگیریهای سیاسی در این حوزه و حساس کردن آنها نسبت به اقدام ضدتوسعهای و ضدعادلانه است که در این زمینه میتوان به رمان قمارباز داستایوفسکی استناد کرد؛ یعنی دانشمندان بزرگ، در اقتصاد سیاسی توسعه، نقطه عزیمت را در آنجا قرار میدهند. این رمان که نوشته داستایوفسکی در حوالی ربع پایانی قرن نوزدهم است، بازتاب زندگی و تجربه شخصی وی بود. او در فاصله سالهای ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۱ بر اثر سهلانگاری یک ناشر بیملاحظه، بدهی بزرگی پیدا کرد. وقتی در معرض زندانی شدن قرار گرفت و نمیتوانست بدهی را پس بدهد، بر اثر توصیه یک مشاور بیصلاحیت، راه قمار را برای غلبه بر ترس از زندانی شدن انتخاب کرد. نتیجه عملی این شد که کل ماترک خود تا مرز ساعت مچیاش را از دست داد. به همین خاطر داستایوفسکی در رمان قمارباز خود به صراحت میگوید قمار به مثابه یک راهحل کوتهنگرانه با عواقب وخیم بلندمدت است. این، عینا کاری است که دولتها در ایران، از سال ۱۳۶۸ به بعد، از طریق وارد کردن شوک نرخ ارز ایجاد کردند. فکر میکردند یک دفعه شوک نرخ ارز ایجاد میکنند و با توجه به اینکه انحصار نسبی عرضه ارز را در اختیار دارند، بدون اینکه زحمتی کشیده باشند، درآمدهای ریالی را چندین برابر مینمایند. برای دولت اینگونه است که تا شوک نرخ ارز را وارد میکند، عایدیهای کوتاهمدت دولت بیشتر میشود اما وقتی آثار تورمزای این سیاست روی ساختار هزینهها و سرمایهگذاریهای دولت ظاهر میشود، بدبختی دولت در زمینه تهدید دائمی به کسری مزمن و ورشکستگی مالی عینیت پیدا میکند. داستایوفسکی میگوید رویههای قماربازانهای که حکومت روسیه در نیمه دوم قرن نوزدهم برای اداره اقتصاد اتخاذ کرد، منشا اصلی سرخوردگی و یاس کل مردم روسیه شد. به همین دلیل از نظر او، قمار با تکیه بر بازی رولت، دل بستن به برخورداریهای بزرگ و بدون زحمت و تلاش است که کمر روسیه را شکاند و هم مردم و هم حکومت، بازنده شدند.
Thursday, 21 November , 2024