اقتصاد پویا/ با این حال، شواهد مختلف از جمله اظهار نظر مراجع مسوول، برخی گزارشهای رسمی داخلی، برخی شاخصهای بینالمللی، تحلیل روند عوامل موثر بر فعالیتهای ناسالم اقتصادی و برخی مطالعات میدانی، در مجموع حاکی از گستردگی ابعاد فعالیتهای ناسالم اقتصادی است.
سیاست های تورم زا در کشور
میخواهیم این پدیده را از دریچه مناقصههای عمومی و طرحهای عمرانی ردگیری کنیم. همانطور که آقای کریمی به خوبی توضیح دادند با توجه به اینکه اندازه مناقصهها در اقتصاد ایران، ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی است، ایشان با دودوتا چهارتا نشان دادند، آن بازی سوداگرانه و قماربازانه سیاستهای تورمزا که از طریق افزایش نرخ ارز، افزایش نرخ بهره و افزایش قیمتهای کلیدی، به صورت ناگهانی شروع میشود، دولت را دچار کسری مالی میکند و شیوههای پوشش دادن کسری مالی دولت، به این ماجرا دامن میزند. دولت مجبور میشود دستمزدها را بالا ببرد و این امر، خودش این حرکت مارپیچی شدتبخش را بازتولید میکند و ما به تعبیر درستی که برخی اقتصاددانان سیاسی توسعه مطرح کردند، دچار پیشروی در باتلاق میشویم. از این رو، میخواهیم از دریچه اصلاح نظام تصمیمگیری و تخصیص منابع به مثابه یک نیاز بزرگ از منظر بحث مناقصهها و طرحهای عمرانی به طور خاص به موضوع نگاه کنیم. وقتی بازی، بازی سوداگرانه و قماربازانه باشد، حکومتگرها هم به سمت رویههای کوتهنگرانه، ظاهرسازانه و نمایشی میروند. وقتی در دولت اول مرحوم هاشمی رفسنجانی، شوک نرخ ارز ایجاد شد، انعکاس این قضیه از آن زمان به بعد، در تمام دولتها قابل مشاهده است. آقای مسعود زنجانی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، چند سال بعد از اینکه از مسئولیت کنار رفت، در کتاب اقتصاد ایران که در سال ۱۳۷۶ موسسه نیاوران منتشر کرد، به اثر نمایشی در چارچوب مناسبات رانتی اشاره میکند. ایشان میگوید تعداد طرحهای عمرانی که فقط در سال پایانی آن دولت، یعنی سالهای ۷۵ تا نیمه ۷۶، به مجموع طرحهای عمرانی ادامهدار کشور اضافه شد، بیشتر از کل تعداد طرحهای مشابه در طول پنج ساله اول برنامه توسعه اول کشور بوده است؛ یعنی اشتهای غیرعادی ظاهرسازی که مرکز پژوهشهای مجلس نیز بهای آن را در ربع قرن، محاسبه کرده و نشان داده تقریبا معادل ۱۵۰ میلیارد دلار منابع کشور تلف شده است، زیرا طرحهایی که افتتاح میشدند، بررسیهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را انجام نمیدادند و به ظرفیتهای اجرایی خود توجه نمیکردند که البته قطعا برای کسانی، نان شد اما مملکت را در باتلاق فرو برد.
سرمایه گذاری در کشور خاتمه یافته است
مرکز پژوهشهای مجلس چند سال پیش کتابی را با عنوان بودجهریزی در ایران منتشر کرده است. بر این اساس، طی دوره ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۰، به ازای هریک ریال سرمایهگذاری خاتمهیافته در چارچوب اثر نمایشی و ظاهرسازانه، دولت و مجلس، شش ریال تعهد جدید ایجاد کردند. ابعاد را نگاه کنید! نتیجه آنکه به تدریج در این ابعاد نمایشی وحشتناک، خلافگویی و فریبکاری هم ظاهر میشود. وقتی دولتها از سال ۱۳۷۰ تا امروز، لایحه بودجه ارائه میدهند، هر سال به صورت کاملا نمایشی، رقمهای بسیار گزاف را به عنوان منابع طرحهای عمرانی مطرح میکنند، مانورهای تبلیغاتی زیاد میدهند و هیاهو میکنند اما در اواخر سال ۱۳۹۵، مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد این رویه پرفساد و ناکارآمد، آنقدر اتلاف منابع و فساد ایجاد میکند که بنیه مالی حکومت را رو به اضمحلال میبرد. در این گزارش میگوید وقتی سند لایحه بودجه ۱۳۹۶ را مشاهده میکنید، به وضوح دیده میشود رشد ادعایی در طرحهای تملک داراییهای سرمایهای، نسبت به خوشبینانهترین پیشبینی عملکرد قانون بودجه سال ۱۳۹۵، رقم ۱۶۶ درصد است. این، یک وجه ماجراست و از منظر اقتصاد سیاسی نیازمند تحلیل است. چون وقتی تظاهر به دورنگری میکنند، ژستشان این است که بودجهنویسیشان نیاز به متمم ندارد چون این امر، پوششی است برای اینکه ولنگاریهای جاریشان را به نام عمرانی مجوز بگیرند و به کام امور جاری بریزند و سپس سهم نسبی هزینههای جاری را کمتر نشان دهند که خودش فریبکاری دیگری است. بر این اساس، باب چانهزنی با نمایندگان مجلس و دستگاههای اجرایی را باز میکنند و آمیزه فساد، ناکارآمدی، اتلاف منابع و بحرانهای پیدرپی، نتیجه طبیعی این قضایا میشود. آنچه بسیار تکاندهندهتر است، روند رو به اضمحلال توانایی حکومت در زمینه برعهدهگیری مسئولیتهای حاکمیتیاش است. در همان گزارش، مرکز پژوهشهای مجلس میگوید اینها در فاصله سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۵، ژست گرفتند، ادا درآوردند و تبلیغات هم کردند، اما آنچه عملا اتفاق افتاده، این است که نسبت عملکرد اعتبارات عمرانی به کل اعتبارات هزینهای که در سال ۱۳۷۶، حدود ۴۵ درصد بوده در سال ۱۳۹۵، به حدود ۱۲ درصد رسیده است؛ یعنی سقوط در تواناییهای حکومت در زمینه برعهدهگیری مسئولیتهای کلیدی توسعهای در حوزه کارهای عمرانی.
تورم زایی از طریق سیستم بانکی
ریشه اصلی کار این است که از طریق سیاستهای تورمزا، بازی شروع شد و فکر میکردند با این شوک در قیمتهای کلیدی درآمدشان را زیاد میکنند، اما بدهی دولت به سیستم بانکی، نسبت به سال پایانی جنگ تحمیلی تا امروز، نزدیک به ۱۰۰۰ برابر شده است؛ یعنی پیشروی در باتلاق در این ابعاد، اتفاق افتاده؛ هم حکومتها ناتوانتر شده و هم مجبورند از مسئولیتهایی که در قبال آموزش، سلامت، تغذیه، مسکن و… دارند، طفره بروند. هزینههای حاکمیتی دولت، مانند چسبی است که گرایش به مرکز ایجاد میکند و وحدت ملی را تقویت مینماید و انگیزه و احساس تعلق به حکومت را افزایش میدهد. وقتی این توانایی رو به افول میگذارد، همه نیروهای گریز از مرکز را هم فعال میکند و فعال شدن این نیروها، به مثابه مهمترین عامل افزایش شدید هزینههای حکومت میشود. وقتی مردم و تولیدکنندهها به حکومت بیاعتماد میشوند، هزینههای اداره جامعه وحشتناک میشود و دامی است که ما در آن افتادهایم. درست است در این سیاست، دولت، مردم و تولیدکنندهها بازنده هستند اما رانتخورها، رباخورها، دلالها و وارداتچیها قدرتمندتر میشوند و میتوانند با کانالهای مختلف فسادآلود یا حتی سرمایهگذاری در دستکاری واقعیتها از طریق مافیاهای رسانهای حکومت را به سمت تسخیرشدگی کامل به دست مافیاها جلو ببرند. من صمیمانه و مشفقانه از این زاویه هشدار میدهم. بارها و بارها بهویژه طی ۱۰ سال گذشته، اقتصاددانان کشور، به صورت فردی یا جمعی، گفتهاند مهمترین پیامد افزایش نرخ ارز این است که فقط ناکارآمدیها، فسادها و ورشکستگیهای بانکهای خصوصی حل میشود و ناکارآمدیها، فسادها، اسراف و اتلافهایی را که در ساختار هزینههای دولت است، پنهان میکند اما ببینید اینها به چه کسانی لطمه میزند و این لطمهها، چه چشماندازهایی برای کشور ایجاد میکند. تقریبا دو هفته پیش رئیس بانک مرکزی، حرف بسیار شگفتانگیزی زد! واقعا معلوم نیست چگونه میتوان آن را تفسیر کرد که حمل بر صحت باشد. ایشان در کمال شگفتی میگوید: ما اجازه کاهش نرخ ارز را نمیدهیم، چون میترسیم اگر نرخ ارز کاهش پیدا کند، با خروج سرمایه روبهرو شویم! به ایشان میگویم از معاونان و مشاوران خود بخواهید که به شما بگویند فقط در همین دوره ۹۷ تا ۹۹ که پیدرپی به نرخ ارز شوک ایجاد کردید، فرار سرمایه در قالب خرید ملک در ترکیه، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، گرجستان و سایر کشورها را به شما گزارش دهند تا ببینید دقیقا چیزی را مطرح میکنید که عکس آن صحت دارد. از آن تکاندهندهتر، وقتی نرخ ارز افزایش مییابد، هراس ایجاد میشود و این هراس، انگیزه خروج سرمایه را بیشتر میکند، تازه آن خروج سرمایه که اینگونه ظاهر میشود، کمترین قسمت هزینههایی را پوشش میدهد که این کشور، متحمل شده است.
اکنون هم دستکاری مجلس فعلی در سند لایحه بودجه ۱۴۰۰ و هم اظهارات رئیس بانک مرکزی نشان میدهد که دوباره قرار است به بازی ترویج شوک درمانی برویم؛ چه از بابت نرخ ارز و چه سایر موارد مانند حاملهای انرژی. اساس ناکارآمدی، فسادزایی و نابرابرسازی اینجاست و جلوههای آن در اینجا قابل مشاهده است. مگر رهبری در ابلاغیههای اول و دوم درباره خصوصیسازی به مجمع تشخیص حکم نکردند گزارش ارزیابی عملکرد خصوصیسازی در ایران را ارائه کنند؟ چرا هیچکدام از دستگاههای نظارتی آن گزارش را مطالبه نمیکنند؟ چرا در حالی که ما هنوز تکلیفمان درباره آن گزارش روشن نشده، کارهای مشکوک انجام میشود؟ آن ولنگاریها در کارهای عمرانی، بهگونهای کشور را به فساد میکشاند، بعد گفته میشود حجم تعهدات زیاد شده، بخش خصوصی را بیاوریم و طور دیگر، باب فساد را باز میکنند. عین این چیزی که در سالهای اخیر میبینید و سراپا تناقض و فساد شده است! از یک طرف خودشان، پنج سال ایران را به لرزه در آوردند که بانکها نباید بنگاهداری کنند و باید بنگاههایشان را بفروشند و همانهایی که این حرف را میزنند، خودشان تصویب میکنند که به عنوان رد دیون، بنگاههای اقتصادی را به بانکها بدهند! یعنی مشابه کاری که در خصوصیسازی است، سراپا دارای تناقض، فاقد منطق توسعهای و دارای شبهه جدی فساد است و همانند آن در طرحهای عمرانی و مشارکت عمومی – خصوصی مطرح است. آدم سر در نمیآورد! هنوز ترتیبات نهادی را برای اینکه بورس در خدمت توسعه باشد، اصلاح نکردهایم، به همه به صورت افراطی میگوییم، به سمت بورس بشتابید تا رستگار شوید! با این کار، سرمایهگذاران خردهپای محروم و مظلوم در روستاهای کشور، مرغ و خروس و گاو و گوسفندشان را فروختند و سهام خریدند و دچار آشفتگی شدند. حالا صحبت از تقویت بورس میکنیم! تقویت بورس هم این نیست که ترتیبات نهادی که جلوی سوداگری و مفتخوری را بگیرد، مدنظر قرار دهیم بلکه بحث بر سر این است که به نام تقویت بازار سرمایه، از منابع صندوق توسعه به بورس تزریق و شرکتهای سرمایهگذاری بخش عمومی را مجبور کنیم که دوپینگی سهام بخرند و مواردی از این قبیل. اصلا کل سیستم اقتصاد اداره کشور را در یک دور باطل مشکوک قرار دادهاند در حالی که میدانیم هیچکدام اینها سرنوشت محتوم نیست. الان باید این حرفها را خیلی بیشتر بیان کرد چون امسال کشور قرار است درباره برنامه میانمدت تصمیمگیری کند. ۳۰ سال سیاستهای تورمزا و فلاکتبار اجرا شده است. وضع تورم را در جلسه قبل مطرح کردم که چقدر شرمآور است؛ شکاف تورمی که تورم ایران با افغانستان، عراق و عربستان دارد، واقعا خجالتآور است. گویا قباحت این چیزها در نظام تصمیمگیری کشور ریخته و اصلا حساس نیستند چه کاری انجام میشود. بعد حرفهای غیرکارشناسی غیرمتعارف میزنند. گزارشهای رسمی هم میگوید به موازات این سیاستهای تورمزا، با بیسابقهترین سطوح از بین رفتن فرصتهای شغلی برای طبقات فقیر و متوسط درآمدی در کشور روبهرو هستیم. هیچکدام اینها سرنوشت محتوم نیست. اگر حکومت ما به این بلوغ فکری برسد که سیاستهای تورمزا یک بازی اقتصادی است که جامعه را به قمارخانه تبدیل میکند و باید متوقف شود، آنوقت دولت به جای آنکه برای کسب درآمد به این شیوههای مخرب روی بیاورد، ساختار هزینهها را اصلاح میکند. چرا رئیس بانک مرکزی از مناظره کردن با بنده درباره دلایل امتناع از انتشار ارزهای تخصیصیافته دوره پسابرجام طفره میرود؟ نفع چه کسی در این پنهانکاری است؟ و دهها مسئله دیگری که به وضوح نشاندهنده این است که ایران برای اداره سالم و همراه با بالندگی اقتصاد خود، راهحلهای مشخص دارد. راهحل بنیادی این است که موتورهای پمپاژکننده انگیزههای سوداگری، رباخوری و رانتجویی کنترل شود و به جای آن حمایتهای توسعهگرا از تولید در دستورکار قرار گیرد تا کشور نجات پیدا کند.
Friday, 22 November , 2024